تحقیق تفسير سوره حجرات 30 ص ( ورد) 💯

دانلود تحقیق تفسير سوره حجرات 30 ص ( ورد) باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

تحقیق تفسير سوره حجرات 30 ص ( ورد)

تحقیق-تفسير-سوره-حجرات-30-ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏تفسير سوره حجرات ‏ 2
‏آيات 1 – 10، سوره حجرات
‏سوره حجرات مدنى است و هيجده آيه دارد‏.
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 454
‏ترجمه آيات
‏به نام اللّه كه رحمان و رحيم است اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حكم كردن از خدا و رسول او پيشى مگيريد و از خدا پروا كنيد كه خدا شنواى دانا است (1).
‏اى كسانى كه ايمان آورده ايد صداى خود را بلندتر از صداى رسول اللّه برنياوريد و با او به صوت بلند سخن مگوييد آن چنان كه با يكديگر سخن مى گوييد تا اعمالتان ندانسته بى نتيجه نشود (2).
‏به درستى آنان كه صوت خود را در برابر رسول خدا آهسته برمى آورند كسانيند كه خدا دلهايشان را براى تقوى بيازموده ، ايشان مغفرت و اجرى عظيم دارند (3).
‏به درستى آنان كه تو را از پشت ديوار حجره ها بانگ مى زنند بيشترشان تعقل ندارند (4).
‏و اگر ايشان صبر كنند تا تو از خانه به سويشان در آيى برايشان بهتر است و خدا آمرزگار رحيم است (5).
‏هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر فاسقى خبرى برايتان آورد تحقيق كنيد تا مبادا ندانسته به قومى بى گناه حمله كنيد و بعدا كه اطلاع يافتيد از كرده خود نادم شويد (6).
‏و بدانيد كه رسول اللّه در بين شما است بايد كه از او اطاعت كنيد و اگر او شما را در بسيارى امور اطاعت كند خود شما به تنگ مى آييد و ليكن خداى تعالى ايمان را محبوب شما كرد و در دلهايتان زينت داد و كفر و فسوق و عصيان را مورد نفرتتان قرار داد اينان رشد يافتگانند (7).
‏رشدى كه خود فضلى از خدا و نعمتى از او است و خدا داناى فرزانه است (8).
‏اگر دو طائفه از مؤ منين به جان هم افتادند بينشان اصلاح كنيد پس اگر معلوم شد يكى از آن دو طائفه بر ديگرى ستم مى كند با آن طائفه كارزار كنيد تا به حكم اجبار تسليم امر خدا شود و اگر به سوى خدا برگشت بين آن دو طائفه به عدل اصلاح كنيد (و باز هم توصيه م‏ي‏‌‏كنم كه ) عدالت را گسترش دهيد كه خدا عدالت گستران را دوست مى دارد (9).
‏تنها مؤ منين برادر يكديگرند پس بين برادران خود اصلاح كنيد و از خدا پروا كنيد، شايد مورد رحمش قرار گيريد (10).
 
 
‏بيان آيات
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 455
‏مسائل و مطالبى كه سوره مباركه حجرات مشتمل بر آنست
‏اين سوره مشتمل بر مسائلى از احكام دين است ، احكامى كه با آن سعادت زندگى فردى ‏انسان تكميل مى شود، و نظام صالح و طيب در مجتمع او مستقر مى گردد. بعضى از آن ‏مسائل ادب جميلى است كه بايد بين بنده و خداى سبحان رعايت شود، و پاره اى آدابى است ‏كه بندگان خدا بايد در مورد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) رعايت كنند، كه ‏در پنج آيه اول سوره آمده . بعضى ديگر آن ، احكام مربوط به مسائلى است كه مردم در ‏برخورد با يكديگر در مجتمع زندگى خود بايد آن را رعايت كنند. قسمتى ديگر مربوط ‏به برترى هايى است كه بعضى افراد بر بعض ديگر دارند، و
‏تفسير سوره حجرات ‏ 3
‏تفاضل و برترى افراد از اهم امورى است كه جامعه مدنى انسان با آن منتظم مى شود، و ‏انسان را به سوى زندگى توام با سعادت و عيش پاك و گوارا هدايت مى كند، و با آن ‏بين دين حق و باطل فرق مى گذارد، و مى فهمد كدام دين حق است ، و كدام از سنن اجتماعى ‏قومى است . و در آخر، سوره را با اشاره به حقيقت ايمان و اسلام ختم نموده ، بر بشريت ‏منت مى گذارد كه نور ايمان را به او افاضه فرموده است‏.
‏اين سوره به شهادت مضامين آياتش در مدينه ‏نازل شده ، به استثناى آيه ((‏يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى …(( ‏كه بعضى ‏در باره مدنى بودن آن حرف دارند، كه به زودى خواهد آمد.
‏يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَينَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِيعٌ عَلِيمٌ
‏كلمه ‏((‏بين يدى ((‏در باره هر چيز استعمال ‏شود، به معناى جلوى آن چيز است ، و اين استعمالى است شايع ، چيزى كه هست يا مجازى ‏است و يا استعاره اى . و اينكه اين كلمه را هم به خدا نسبت داده و هم به ‏رسول خدا، خود دليل بر اين است كه منظور از آن ، جلو چيزيست مشترك بين خدا و ‏رسول و آن مقام حكمرانى است ، كه مختص است به خداى سبحان و – با اذنش – به ‏رسول او همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ‏((‏ان الحكم الا لله ((‏، و نيز فرموده : ‏((‏و ما ‏ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه((.
‏و نيز شاهد بر اينكه مراد از بين يدى حكم است ؛ اين مى باشد كه آيه شريفه را با جمله ‏((‏يا ايها الذين امنوا(( ‏آغاز، و با جمله ‏((‏ ‏و اتقوا اللّه ان اللّه سميع عليم (( ‏ختم كرده ، ‏كه از ظاهر آن برمى آيد مراد از ‏((‏ ‏بين يدى (( ‏آن مقامى است كه ارتباط به مؤ منين متقى ‏دارد؛ به كسانى ارتباط دارد كه هم به خدا و رسولش ايمان دارند، و هم از آن دو پروا. و ‏آن مقام همان مقام حكم است كه مؤ منين احكام اعتقادى و عملى خود را از آن مقام مى گيرند.
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 456
‏توضيح معناى جمله : ))‏لا تقدموا بين يدى الله و رسوله (( ‏و بيان اينكه مفاد آن اين ‏است كه هيچ حكمى را بر حكم خدا و رسول مقدم مداريد
‏با اين تقريب روشن گرديد كه مراد از ))‏لا تقدموا(( ‏هم اين است كه هيچ حكمى را بر حكم ‏خدا و رسولش مقدم مداريد، حال يا مراد اين است كه ‏قبل از گرفتن كلام و دستور خدا و رسول در باره حكم چيزى سخنى نگوييد، و يا ‏قبل از گرفتن دستور خدا عملى را انجام ندهيد. ليكن از اينكه به ‏دنبال كلام مى فرمايد: ))‏ان اللّه سميع عليم : خدا شنوا و داناست (( ‏مثل اينكه برمى آيد مراد تقديم قول است ، نه تقديم ‏فعل و نه اعم از آن دو، كه هم شامل قول شود و هم ‏فعل ، و گر نه اگر مراد قول و فعل هر دو بود، مى فرمود: ))‏ان اللّه سميع بصير : ‏خدا شنوا و بينا است (( ‏هم سخن شما را مى شنود، و هم ‏عمل شما را مى بيند، همچنانكه در بسيارى از موارد كه پاى ‏فعل در كار است كلمه ‏((‏ ‏بصير(( ‏را آورده ، مثلا مى فرمايد: ‏((‏ ‏و اللّه بما تعملون ‏بصير((. ‏پس حاصل معناى آيه اين شد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، در جايى كه خدا و ‏رسول او حكمى دارند، شما حكم نكنيد – يعنى حكمى نكنيد مگر به حكم خدا و ‏رسول او – و بايد كه همواره اين خصيصه در شما باشد، كه پيرو و گوش به فرما‏ن خدا و رسول باشيد.
‏و ليكن از آنجايى كه هر فعل و ترك فعلى كه آدمى دارد، بدون حكم نمى تواند باشد. ‏و همچنين هر تصميم و اراده اى كه نسبت به فعل و يا ترك فعلى دارد آن اراده نيز خالى از ‏حكم نيست ، در نتيجه مى توان گفت كه مؤ من نه تنها در ‏فعل و ترك فعلش بايد گوش به فرمان خدا باشد، بلكه در اراده و تصميمش هم بايد ‏پيرو حكم خدا باشد. و نهى در آيه شريفه ما را نهى مى كند از اينكه هم به سخنى اقدام ‏كنيم كه از خدا و رسول نشنيده ايم و هم به فعلى و يا ترك فعلى اقدام كنيم كه حكمش را ‏از خدا و رسول نشنيده ايم ، و هم نسبت به عملى اراده كنيم كه حكم آن اراده را از خدا و ‏رسولش نشنيده ايم . در نتيجه آيه شريفه نظير و قريب المعنى با آي‏ه ))‏بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (( ‏مى شود كه در باره اوصاف ‏ملائكه مى فرمايد: از كلام خدا سبقت نمى گيرند، و همواره به امر اوعمل مى كنند.و اين اتباعى كه در جمل‏ه ))‏لا‏‌‏تقدموا‏‌‏بين‏‌‏يدى‏‌‏اللّه‏‌‏و‏‌‏رسول‏ه(( ‏بدان دعوت ‏مى كند، همان داخل شدن در ولايت خدا، و وقوف در موقف عبوديت ، و سير در آن مسير است ، ‏به طورى كه عبد در مرحله تشريع مشيت خود را تابع مشيت خدا كند، همانطور كه در مرحله ‏تكوين مشيتش تابع مشيت خدا است و خداى تعالى در آن باره فرموده : ((‏و ما تشاون الا ان ‏يشاء اللّه ((‏، و نيز فرموده : ((‏و اللّه ولى المؤ منين ((‏، و نيز فرموده : ((‏و اللّه ولى ‏المتقين ((.
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 457
‏اين بود نظريه ما در تفسير آيه مورد بحث ، و مفسرين وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه ‏بعضى از آنها از نظر شما مى گذرد:
‏وجوه مختلف ديگرى كه مفسرين در معناى جمله فوق گفته اند
1 ‏((‏تقديم (( ‏در اين آيه به معناى ‏((‏ ‏تقدم (( ‏است ، يعنى اگر كلمه ‏((‏ ‏تقديم (( ‏در ‏جاهاى ديگر متعدى و به معناى جلو انداختن چيزيست ، در اينجا به معناى تقدم و جلو افتادن ‏است ؛ و معناى آيه اينست كه : از خدا و رسولش جلو نيفتيد، و
‏تفسير سوره حجرات ‏ 4
‏قبل از امر و نهى خدا و رسول امر و نهى نكنيد، و ‏قبل از دستور خدا و رسول هيچ كارى را فيصله ندهيد.
‏و چه بسا گفته باشند ك‏ه ‏((‏ ‏تقديم (( ‏در آيه به همان معناى معروف كلمه است ، ليكن در ‏اينجا با صرفنظر از متعلقاتش استعمال شده ، مانند آيه ‏((‏ ‏يحيى و يميت ((‏، كه معنايش ‏متعدى است ، ولى كارى ندارد به اينكه چه كسى را زنده و چه كسى را مى ميراند، در ‏نتيجه معنايش همان معناى تقدم مى شود، يعنى جلو قرار گرفتن چيزى از چيز ديگر. و چون ‏لفظ آيه مطلق است تمامى انواع تقدم را مى گيرد: تقدم در سخن گفتن ، تقدم در ‏عمل ، و حتى تقدم در راه رفتن ، و تقدم در نشستن ، و تقدم در عبادتهايى كه وقت معين دارد، ‏مثل نماز ظهر خواندن در قبل از ظهر، و تقدمهاى ديگر.
2 ‏مراد از آيه شريفه اين است كه مؤ منين را نهى كند از سخن گفتن ‏قبل از رسول خدا، يعنى وقتى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در مجلس حاضر ‏است و شخصى از آن جناب سؤ الى مى كند، قبل از آنكه آن جناب پاسخ بگويد، شما د‏ر‏پاسخ گفتن جلو نيفتيد.
‏معناى آيه اين است كه : مادام كه خدا و رسول دستورى به شما نداده اند، هيچ سخنى ‏مگوييد، و هيچ عملى انجام ندهيد.
‏معناى آيه اين است كه : سخن خود را مقدم بر سخن ‏رسول خدا مكنيد، و عمل خود را مقدم بر عمل او نسازيد، و به احدى اجازه ندهيد جلوتر از ا‏ور‏اه برود.
‏اشكالى كه در سه وجه اخير است اين است كه منظور از آيه را نهى از تقدم بر ‏رسول خدا دانسته اند، و حال آنكه در آيه نهى فرموده از تقدم بر خدا و بر ‏رسول خدا، و ظاهرا خواسته اند بگويند آوردن كلمه ((‏اللّه (( ‏در آيه شريفه تنها جنبه ‏تشريف دارد، مثل اينكه مى گويى : ((‏اعجبنى زيد و كرمه – مرا به شگفت آورد زيد و كرامت ‏او(( ‏پس آوردن نام خدا قبل از نام رسول خدا تنها براى اين است كه اشاره كند به اينكه ‏سبقت جستن به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) سبقت جستن بر خدا هم هست .
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 458
‏و شايد دقت در آنچه ما در تفسير آيه گفتيم ، خواننده را باز بدارد از اينكه يكى از اين ‏وجوه را بپذيرد.
‏((‏ ‏و اتقوا اللّه ان اللّه سميع عليم (( – ‏در اين جمله بندگان را امر به تقوى مى كند، و ‏چون موقف بنده موقف پيروى و عبوديت است ، و انسان جز ظرف عبوديت ظرفى ديگر ندارد، ‏لذا تقوى را مطلق آورد و نفرمود از چه چيز بپرهيزيد.
‏و جمله ‏((‏ ‏ان اللّه سميع عليم (( ‏نهى از تقدم و امر به تقوى را ‏تعليل مى كند، مى فرمايد از خدا بترسيد، و اين امر را اطاعت و آن نهى را ‏امتثال كنيد، و با زبان سر و با زبان سر بر خدا و رسولش تقدم مجوييد، كه خدا ‏سخنان شما را مى شنود و از اعمال ظاهر و باطن شما خبر دارد.
‏مراد از اينكه فرمود: صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد
‏يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَكُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ …
‏منظور از اينكه مى فرمايد: صداى خود را بلندتر از صداى ‏رسول اللّه مكنيد، اين است كه وقتى با آن جناب صحبت مى كنيد، صدايتان بلندتر از ‏صداى آن جناب نباشد، چون – به طورى كه گفته اند – دو عيب در اين ‏عمل هست : يا منظور شخصى كه صداى خود را بلند مى كند اين است كه توهينى به آن ‏جناب كرده باشد، كه اين كفر است . و يا منظورى ندارد و تنها شخصى بى ادب است كه ‏رعايت مقام آن جناب را نمى كند، و اين خلاف دستور است ، چون مسلمانان دستور دارند آن ‏جناب را احترام و تعظيم كنند.
‏مى فرمايد: ‏((‏ ‏و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض (( ‏با آن جناب آن طور كه ‏با يكديگر صحبت مى كنيد داد و فرياد مكنيد، چون رعايت احترام و تعظيم آن جناب اقتضاء ‏دارد در هنگام تخاطب گوينده صدايش ‏‍‏ كوتاه تر از صداى آن حضرت باشد. پس به ‏طور كلى ، با صداى بلند صحبت كردن فاقد معناى تعظيم است ، و با بزرگان به ‏صداى بلند صحبت كردن . نظير مردم عادى ، خالى از اسائه ادب و وقاحت نيست .
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 459
‏توضيح راجع به جمله : ‏((‏ ‏ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون (( ‏و وجوهى كه ‏درباره ظهور آن در اينكه بدون كفر هم عمل حبط مى شود گفته شده است
‏((‏ ‏ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون (( ‏يعنى ‏((‏ ‏لئلا تحبط، او كراهه ان تحبط ‏اعمالكم ((: ‏به صداى بلند سخن مگوييد تا ‏اعمال شما حبط نشود. و اين جمله متعلق به هر دو نهى است ، معنايش اين است كه : اگر ‏گفتيم به روى آن جناب فرياد نزنيد و اينكه گفتيم به صداى بلند صحبت نكنيد، آن ‏طور كه در بين خود صحبت مى كنيد براى اين است كه اعمالتان به اين وسيله و ندانسته
‏تفسير سوره حجرات ‏ 5
‏باطل نشود، چون اين دو عمل باعث حبط و بطلان ‏اعمال صالح است . و ما در جلد دوم اين كتاب بحثى پيرامون مساءله حب‏ط ا‏عمال گذرانيديم .
‏بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه جمله ‏((‏ ‏ان تحبط(( ‏تعليلى باشد براى عملى كه از ‏آن نهى شده ، يعنى فرياد زدن و بلند حرف زدن ، و معنا اين باشد كه : اين ‏عمل كه به منظور حبط انجام مى دهيد عملى است كه نهى شده ، و فرق بين اينكه جمله ‏مزبور تعليل نهى باشد، يا تعليل منهى عنه ، اين است كه در اولى ‏فعل منهى عنه تعليل شده و در دومى فعل تعليل شده مورد نهى قرار گرفته . و خواننده ‏محترم مى داند كه دومى توجيهى تكلف آور است .
‏و ظاهر آيه شريفه اين است كه بلند كردن صداى خود از صداى ‏رسول خدا، و بلند سخن گفتن در حضور آن جناب ، دو ‏عمل گناه و موجب حبط عمل است ، پس استفاده مى شود كه غير از كفر گناهانى ديگر نيز هس‏ت ‏كه باعث حبط مى شود.
‏عده اى آيه را چنين توجيه كرده اند كه : مراد از حبط، ثواب نداشتن خود ‏عمل است ، نه اينكه اين عمل مانند كفر، ثواب ساير ‏اعمال را باطل مى كند. در مجمع البيان مى گويد: اصحاب ما گفته اند: معناى حبط ‏عمل در جمله ‏((‏ ‏ان تحبط اعمالكم (( ‏اين است كه همين سخن گفتن مسلمانان با ‏رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) اگر با رعايت ادب و تعظيم آن جناب ‏باشد ‏مستحق ثواب مى باشند، و اگر همين سخن گفتن را طورى انجام دهند كه رعايت احترام آن ‏جناب نشود مستحق عقاب مى شوند، و آن ثواب هم از دستشان مى رود، پس همين عملشان حبط ‏شده ، پس اين آيه هيچ ربطى به اهل عذاب ندارد.
‏دليل اين گفتار ما اين است كه در آيه مورد بحث احباط به خود ‏عمل معلق شده ، و بعضى از مفسرين آن را مربوط كرده اند به ثوابى كه در برابر ‏عمل مستحق مى شود، و اين خلاف ظاهر است .
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 460
‏رد توجيه كسانى كه مراد از حبط را ثواب نداشتن ‏خودعمل دانسته اند
‏اين توجيه درست نيست ، براى اينكه در حبط مربوط به كفر هم كه بدون هيچ شكى منظور ‏از آن حبط ثواب اعمال است نيز حبط معلق شده به خود ‏اعمال ، همان طور كه در اين آيه نيز چنين است . پس ناگزيريم در اينجا هم آيه را ‏حمل كنيم به همان معنايى كه آيه حبط مربوط به كفر را ‏حمل كرديم . آنجا گفتيم كه كفر، ثواب عمل را حبط مى كند، اينجا نيز بايد همين را ‏بگوييم ، و هيچ فرقى بين اين دو مورد نيست . و اين كه گفتند خلاف ظاهر است ‏قبول نداريم ، براى اينكه بطلان عمل همين است كه اثر مترتب بر آ‏ن ‏باطل شود.
‏بعضى ديگر آيه را چنين توجيه كرده اند كه : تنها كفر باعث حبط است ، و اگر در اين ‏آيه فرياد زدن به روى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و بلند صحبت كردن را ‏هم باعث حبط دانسته از اين جهت نبوده كه خود اين رفتار باعث حبط مى شود، بلكه از اين ‏جهت بوده كه ممكن است گاهى اين عمل باعث اذيت شدن آن جناب شود، و اذيت كردن ‏رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) كفر و مايه حبط ‏عمل است .
‏توجيه بعضى مفسرين كه نهى در آيه را به ملاك پرهيز از عملى كه باعث آزار ‏پيامبرمى شود دانسته اند
‏بعضى هم گفته اند: هر چند در آيه از مطلق بلند حرف زدن نهى شده ولى ما مى دانيم كه ‏ملاك آن پرهيز از عملى است كه ممكن است باعث آزار ‏رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شود و چون آزار آن جناب به اتفاق مسلمين كفر و ‏باعث حبط عمل است ، لذا به طور مطلق از عملى كه گمان آزار پيغمبر در آن هست نهى كرده ‏، چه اينكه آزار باشد و چه نباشد. و اين به دو منظور بوده يكى حمايت از حرمت آن جناب ، ‏و يكى پيش ‏‍‏ گيرى و از بين بردن ماده فساد.
‏و چون اين عمل مورد نهى ، دو قسم بوده ، يكى به حد كفر مى رسيده و آن صورتى است ‏كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را آزار دهد، و يكى هم به حد كفر نمى ‏رسيده ، و نيز از آنجا كه دليلى نبوده اين دو قسم ‏عمل را مشخص كند، و اگر هم فرض كنيم بوده مردم در بيشتر مواقع توجهى به آن ‏نداشتند لذا مكلفين بايد به عنوان احتياط از هر دو قسم ، احتياط مى كردند، تا از آن هم كه ‏به حد اذيت مى رسيده اجتناب كرده باشند.
‏و جمله ‏((‏ ‏ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون (( ‏هم به همين مشخص ‏‍‏ نبودن اين دو قسم ‏اشاره مى كند، و الا اگر به صداى بلند سخن گفتن با آن جناب به طور مطلق حرام مى ‏بود – چه به حد اذيت برسد و چه نرسد – ديگر جا نداشت بفرمايد ندانسته اعمالتان ‏حبط شود چون مورد تكليف منحصر به يك قسم بود، يعنى بلند حرف زدن ، ‏حال اگر به حد آزار برسد كفر هم بود، و اگر نرسد ‏حداقل حرام بود پس به طور قطع بلند حرف زدن حرام بوده ، ديگر چه معنا دارد عدم ‏شعور و عدم تشخيص را در اينجا بياورند، با اينكه شعور بطور مطلق ثابت است – اين ‏بود خلاصه گفتار صاحب مجمع البيان .
‏ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 461
‏اشكال به توجيه اخير: تكليف مذكور يك تكليف نفسى است نه غيرى

 

دانلود فایل