تحقیق تولد و کودکي پیامبر 15ص ( ورد) 💯

دانلود تحقیق تولد و کودکي پیامبر 15ص ( ورد) باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

تحقیق تولد و کودکي پیامبر 15ص ( ورد)

تحقیق-تولد-و-کودکي-پیامبر-15ص-(-ورد)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏تولد و کودکي
‏بيش از هزار و ‏چهار صد سال پيش در روز 17 ربيع الاول ( برابر 25آوريل 570
‏ميلادی‏ ‏) کودکی‏ ‏در ‏شهر مکه چشم به جهان گشود.
‏پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر يثرب ( مدينه ‏) ‏چشم از جهان
‏فروبست و به ديدار کودکش ( محمد ) نايل نشد. زن عبد الله ، مادر ” ‏محمد ”
‏آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. ‏برابر رسم خانواده های‏ ‏ بزرگ مکه ” ‏آمنه ” پسر عزيزش ، محمد را به دايه ای  ‏به نام حليمه سپرد تا در بيابان ‏گسترده و پاک و دور از آلودگيهای‏ ‏شهر پرورش ‏يابد . ” ‏حليمه ” زن پاک سرشت ‏مهربان به اين کودک نازنين که قدمش در آن قبيله ‏مايه خير و برکت و افزونی‏ ‏ شده ‏بود ، دلبستگی‏ ‏زيادی‏ ‏پيدا کرده بود و لحظه ای‏ ‏از ‏پرستاری‏ ‏او غفلت نمي کرد. ‏کسی‏ ‏نمي دانست اين کودک يتيم که دايه های‏ ‏ديگر از ‏گرفتنش پرهيز داشتند ، روزی‏ ‏و ‏روزگاری‏ ‏پيامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تاپايان روزگار با عظمت و بزرگی‏ ‏ بر ‏زبان ميليونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها ‏با صدای‏ ‏بلند برده خواهد شد ، و ‏مايه افتخار جهان و جهانيان خواهد بود . ” ‏حليمه ” بر اثر علاقه و اصرار مادرش ‏، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی 
‏رسيده بود به مکه باز گردانيد . دو سال ‏بعد که ” آمنه ” برای‏ ‏ديدار پدر و مادر و
‏آرامگاه شوهرش عبد الله به مدينه رفت ‏، فرزند دلبندش را نيز همراه برد . پس
‏از يک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ‏، اما دربين راه ، در محلی‏ ‏بنام
” ‏ابواء ” جان به جان آفرين تسليم کرد ، و محمد ‏در سن شش سالگی‏ ‏از پدر و مادر
‏هر دو يتيم شد و رنج يتيمی‏ ‏در روح و جان لطيفش دو ‏چندان اثر کرد .
‏سپس زنی‏ ‏به نام ام ايمن اين کودک يتيم ، اين نوگل پژمرده باغ ‏زندگی‏ ‏را
‏همراه خود به مکه برد . اين خواست خدا بود که اين کودک در آغاز ‏زندگی‏ ‏از پدر و
‏مادر جدا شود ، تا رنجهای‏ ‏ تلخ و جانکاه زندگی‏ ‏را در سرآغاز ‏زندگانی‏ ‏بچشد و در
‏بوته آزمايش قرار گيرد ، تا در آينده ، رنجهای‏ ‏انسانيت را به ‏واقع لمس کند و
‏حال محرومان را نيک دريابد .
‏از آن زمان در دامان پدر بزرگش ” ‏عبد المطلب ” پرورش يافت . ” ‏عبد المطلب ” نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش ‏خود که آثار بزرگی‏ ‏در پيشانی  ‏تابناکش ظاهر بود ، مهربانی‏ ‏ عميقی‏ ‏نشان مي داد . ‏دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد ‏المطلب ، ” محمد ” از سرپرستی‏ ‏ پدر بزرگ نيز
‏2
‏محروم شد . نگرانی‏ ‏” عبد المطلب” ‏در واپسين دم زندگی‏ ‏بخاطر فرزند زاده عزيزش ‏محمد بود . به ناچار ” محمد ” در سن ‏هشت سالگی‏ ‏به خانه عموی‏ ‏خويش ( ابو طالب ) ‏رفت و تحت سرپرستی‏ ‏عمش قرارگرفت . ” ابوطالب ” پدر ” علی‏ ‏” بود .
‏ابو طالب ‏تا آخرين لحظه های‏ ‏عمرش ، يعنی‏ ‏تا چهل و چند سال با نهايت لطف
‏و مهربانی‏ ‏ ، از ‏برادرزاده عزيزش پرستاری‏ ‏و حمايت کرد . حتی‏ ‏در سخت ترين
‏و ناگوارترين پيشامدها ‏که همه اشراف قريش و گردنکشان سيه دل ، برای‏ ‏نابودی 
” ‏محمد ” دست در دست ‏يکديگر نهاده بودند ، جان خود را برای‏ ‏حمايت برادر
‏زاده اش سپر بلا کرد و از ‏هيچ چيز نهراسيد و ملامت ملامتگران را ناشنيده گرفت .‏
‏نوجوانی‏ ‏و جواني ‏آرامش و وقار و ‏سيمای‏ ‏متفکر ” محمد ” از زمان نوجوانی‏ ‏در بين همسن و ‏سالهايش کاملا مشخص بود . ‏به قدری‏ ‏ابو طالب او را دوست داشت که هميشه ‏مي خواست با او باشد و دست نوازش بر ‏سر و رويش کشد و نگذارد درد يتيمی  ‏او را آزار دهد .
‏در سن 12سالگی‏ ‏بود که ‏عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی‏ ‏- که
‏آن زمان در حجاز معمول بود – ‏به شام برد . درهمين سفر در محلی‏ ‏به نام ” بصری ” ‏که از نواحی‏ ‏شام ( سوريه ‏فعلی‏ ‏) بود ، ابو طالب به ” راهبی‏ ‏” مسيحی‏ ‏که نام وی 
” ‏بحيرا ” بود برخورد کرد . ‏بحيرا هنگام ملاقات محمد – کودک ده يا دوازده
‏ساله – از روی‏ ‏نشانه هايی‏ ‏که در ‏کتابهای‏ ‏مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت
‏که اين کودک همان پيغمبر آخر ‏الزمان است .
‏باز هم برای‏ ‏اطمينان بيشتر او را به لات و عزی‏ ‏- که نام دو بت از ‏بتهای 
‏اهل مکه بود – سوگند داد که در آنچه از وی‏ ‏ مي پرسد جز راست و درست بر ‏زبانش ‏نيايد . محمد با اضطراب و ناراحتی‏ ‏گفت ، من اين دو بت را که نام ‏بردی‏ ‏دشمن ‏دارم . مرا به خدا سوگند بده !
‏بحيرا يقين کرد که اين کودک همان ‏پيامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی 
‏و چيزی‏ ‏عقيده ندارد . بحيرا به ابو ‏طالب سفارش زياد کرد تا او را از شر دشمنان
‏بويژه يهوديان نگاهبانی‏ ‏کند ، زيرا ‏او در آينده مأموريت بزرگی‏ ‏به عهده خواهد
‏گرفت .
‏محمد دوران نوجوانی‏ ‏و ‏جوانی‏ ‏را گذراند . در اين دوران که برای‏ ‏افراد عادی ‏،
‏سن ستيزه جويی‏ ‏و ‏آلودگی‏ ‏به شهوت و هوسهای
‏4
‏ ‏زودگذر است ، برای‏ ‏محمد جوان ، سنی  ‏بود همراه با ‏پاکی‏ ‏، راستی‏ ‏و درستی‏ ‏، تفکر و وقار و شرافتمندی‏ ‏و جلال . در راستی  ‏و درستی‏ ‏و ‏امانت بی‏ ‏مانند بود . صدق لهجه ، راستی‏ ‏ کردار ، ملايمت و صبر و حوصله ‏در تمام ‏حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگيهای‏ ‏ محيط آلوده مکه بر کنار ، ‏دامنش از ‏ناپاکی‏ ‏بت پرستی‏ ‏پاک و پاکيزه بود بحدی‏ ‏ که موجب شگفتی‏ ‏همگان شده ‏بود ، آن ‏اندازه مورد اعتماد بود که به ” محمد امين ” مشهور گرديد . ” امين ‏يعنی‏ ‏درست ‏کار و امانتدار .
‏در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی‏ ‏و جوانی‏ ‏ آثار وقار و قدرت ‏و شجاعت و
‏نيرومندی‏ ‏آشکار بود . در سن پانزده سالگی‏ ‏در يکی‏ ‏ از جنگهای‏ ‏قريش با ‏طايفه
” ‏هوازن ” شرکت داشت و تيرها را از عموهايش بر طرف مي کرد . از اين جا مي ‏توان
‏به قدرت روحی‏ ‏و جسمی‏ ‏محمد پی‏ ‏برد .
‏اين دلاوری‏ ‏بعدها در جنگهای‏ ‏اسلام ‏با درخشندگی‏ ‏ هر چه ببيشتر آشکار مي شود ،
‏چنانکه علی‏ ‏( ع ) که خود از شجاعان ‏روزگار بود درباره محمد ( ص ) گفت :
” ‏هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار مي ‏شد ، به رسول خدا پناه مي برديم و
‏کسی‏ ‏از ما به دشمن از او نزديکتر نبود ” با ‏اين حال از جنگ و جدالهای‏ ‏بيهوده و
‏کودکانه پرهيز مي کرد .
‏عربستان در آن ‏روزگار مرکز بت پرستی‏ ‏بود . افراد يا قبيله ها بتهايی‏ ‏از
‏چوب و سنگ يا خرما مي ‏ساختند و آنها را مي پرستيدند . محيط زندگی‏ ‏محمد به فحشا و
‏کارهای‏ ‏زشت و ‏می‏ ‏خواری‏ ‏و جنگ و ستيز آلوده بود ، با اين همه آلودگی‏ ‏محيط ،
‏محمد هرگز به هيچ ‏گناه و ناپاکی‏ ‏آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی‏ ‏همچنان
‏پاک ماند .
‏روزی‏ ‏ابو طالب به عباس که جوانترين عموهايش بود گفت :
” ‏هيچ وقت نشنيده ام ‏محمد ( ص ) دروغی‏ ‏بگويد و هرگز نديده ام که با بچه ها
‏در کوچه بازی‏ ‏کند ” . ‏از شگفتيهای‏ ‏جهان بشريت است که با آنهمه بی‏ ‏عفتی‏ ‏و بودن زنان و مردان ‏آلوده ‏در آن ديار که حتی‏ ‏به کارهای‏ ‏زشت خود افتخار مي کردند و زنان بدکار بر
‏بالای‏ ‏بام خانه خود بيرق نصب مي نمودند ، محمد ( ص ) آنچنان پاک و پاکيزه زيست
‏که هيچکس – حتی‏ ‏دشمنان – نتوانستند کوچکترين خرده ای‏ ‏بر او بگيرند . کيست که
‏سيره و رفتار او را از کودکی‏ ‏تا جوانی‏ ‏و از جوانی‏ ‏تا پيری‏ ‏بخواند و در برابر
‏5
‏عظمت و پاکی‏ ‏روحی‏ ‏و جسمی‏ ‏او سر تعظيم فرود نياورد ؟ !
‏يادی‏ ‏از پيمان جوانمردان يا ( حلف الفضول (
‏در گذشته بين برخی‏ ‏از قبيله ها پيمانی‏ ‏به نام ” ‏حلف الفضول ” بود که پايه ‏آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بيچارگان بود و پايه ‏گذاران آن کسانی‏ ‏بودند که ‏اسمشان ” فضل ” يا از ريشه ” فضل ” بود . پيمانی‏ ‏ که ‏بعدا عده ای‏ ‏از قريش بستند ‏هدفی‏ ‏جز اين نداشت
‏يکی‏ ‏از ويژگيهای‏ ‏اين پيمان ‏، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان
‏خارجی‏ ‏. اما اگر کسی‏ ‏غير از مردم ‏مکه و هم پيمانهای‏ ‏ آنها در آن شهر زندگی‏ ‏مي کرد
‏و ظلمی‏ ‏بر او وارد مي شد ، ‏کسی‏ ‏به دادش نمي رسيد . اتفاقا روزی‏ ‏مردی‏ ‏از قبيله بنی 
‏اسد به مکه آمد تا ‏اجناس خود را بفروشد . مردی‏ ‏از طايفه بن سهم کالای‏ ‏او را خريد
‏ولی‏ ‏قيمتش را به ‏او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قريش کمک خواست ، کسی‏ ‏به
‏دادش نرسيد . ناچار بر ‏کوه ابو قبيس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و
‏اشعاری‏ ‏درباره سرگذشت خود ‏خواند و قريش را به ياری‏ ‏ طلبيد . دادخواهی‏ ‏او عده ای 
‏از جوانان قريش را تحت ‏تأثير قرار داد . ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع
‏شدند تا فکری‏ ‏به حال آن ‏مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد ( ص ) هم بود
‏پيمان بستند که نگذارند به ‏هيچکس ستمی‏ ‏شود ، قيمت کالای‏ ‏آن مرد را گرفتند و به
‏او برگرداندند. بعدها ‏پيامبر اکرم ( ص ) از اين پيمان ، به نيکی‏ ‏ياد مي کرد . از
‏جمله فرمود : ” در ‏خانه عبد الله جدعان شاهد پيمانی‏ ‏ شدم که اگر حالا هم – پس از
‏بعثت به ‏پيامبری‏ ‏- مرا به آن پيمان دعوت کنند قبول مي کنم . يعنی‏ ‏حالا نيز به
‏عهد و ‏پيمان خود وفادارم ” .
‏محمد ( ص ) در سن بيست سالگی‏ ‏به اين پيمان پيوست ، اما ‏پيش از آن –
‏همچنان که بعد از آن نيز – به اشخاص فقير و بينوا و کودکان يتيم و ‏زنانی 
‏که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسيار مي کرد و هر ‏چه
‏مي توانست از کمک نسبت به محرومان خودداری‏ ‏نمي نمود . پيوستن وی‏ ‏نيز به اين
‏پيمان چيزی‏ ‏جز علاقه به دستگيری‏ ‏بينوايان و رفع ستم از مظلومان نبود .
‏ازدواج محمد ( ص (
‏وقتی‏ ‏امانت و درستی‏ ‏محمد ( ص ) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی‏ ‏از مردم
‏مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی‏ ‏زياد

 

دانلود فایل