پاورپوینت تاثير رفتارهای خود را دست كم نگيريد (با کیفیت) 💯

دانلود پاورپوینت تاثير رفتارهای خود را دست كم نگيريد (با کیفیت) باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

پاورپوینت تاثير رفتارهای خود را دست كم نگيريد (با کیفیت)

پاورپوینت-تاثير-رفتارهای-خود-را-دست-كم-نگيريد-(با-کیفیت)لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل :  powerpoint (..ppt) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد اسلاید : 10 اسلاید

 قسمتی از متن powerpoint (..ppt) : 
 

بنام خدا
تاثير رفتارهای خود را دست كم نگيريد
يكی از روزهای سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم كه يكی از بچه های كلاس را ديدم. اسمش كايل بود و انگار همه‌ی كتابهايش را با خود به خانه می برد.
با خودم گفتم: ”كی اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما اين پسر خيلی بی حالی است!“
من برای آخر هفته ام برنامه‌ ريزی كرده بودم. (مسابقه‌ی فوتبال با بچه ها، مهمانی خانه‌ی يكی از همكلاسی ها) بنابراين شانه هايم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.‌
همينطور كه می رفتم،‌ تعدادی از بچه ها رو ديدم كه به طرف او دويدند و او را به زمين انداختند. كتابهاش پخش شد و خودش هم روی خاكها افتاد.
عينكش افتاد و من ديدم چند متر اونطرفتر، ‌روي چمنها پرت شد. سرش را كه بالا آورد، در چشماش يه غم خيلی بزرگ ديدم. بی اختيار قلبم به طرفش كشيده شد و بطرفش دويدم. در حاليكه به دنبال عينكش می گشت، ‌يه قطره درشت اشك در چشمهاش ديدم.
همينطور كه عينكش را به دستش می‌دادم، گفتم: ” اين بچه ها يه مشت آشغالن!“
او به من نگاهی كرد و گفت: ” هی ، متشكرم!“ و لبخند بزرگی صورتش را پوشاند. از آن لبخندهايی كه سرشار از سپاسگزاری قلبی بود.
من كمكش كردم كه بلند شود و ازش پرسيدم كجا زندگي می كنه؟ معلوم شد كه او هم نزديك خانه‌ی ما زندگی می كند. ازش پرسيدم پس چطور من تو را نديده بودم؟
او گفت كه قبلا به يك مدرسه‌ی خصوصی می رفته و اين برای من خيلی جالب بود. پيش از اين با چنين كسی آشنا نشده بودم. ما تا خانه پياده قدم زديم و من بعضی از كتابهايش را برايش آوردم.
او واقعا پسر جالبی از آب درآمد. من ازش پرسيدم آيا دوست دارد با من و دوستانم فوتبال بازي كند؟ و او جواب مثبت داد.
ما تمام آخر هفته را با هم گذرانديم و هر چه بيشتر كايل را می شناختم، بيشتر از او خوشم می‌آمد. دوستانم هم چنين احساسی داشتند.
صبح دوشنبه رسيد و من دوباره كايل را با حجم انبوهی از كتابها ديدم. به او گفتم:“ پسر تو واقعا بعد از مدت كوتاهی عضلات قوی پيدا می كنی، ‌با اين همه كتابی كه با خودت اين طرف و آن طرف مي بری!“ كايل خنديد و نصف كتابها را در دستان من گذاشت.

 

دانلود فایل