تحقیق تأملی در افكار و ايده ها و اشعار سه شاعر (نسيم شمال ،لاهوتي و ميرزادة عشقي ) 108 ص 💯

دانلود تحقیق تأملی در افكار و ايده ها و اشعار سه شاعر (نسيم شمال ،لاهوتي و ميرزادة عشقي ) 108 ص باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

تحقیق تأملی در افكار و ايده ها و اشعار سه شاعر (نسيم شمال ،لاهوتي و ميرزادة عشقي ) 108 ص

تحقیق-تأملی-در-افكار-و-ايده-ها-و-اشعار-سه-شاعر-(نسيم-شمال-لاهوتي-و-ميرزادة-عشقي-)-108-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 154 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏2
‏فصل اول:
‏بررسي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر مشروطه و تاثير آن بر ادبيات
‏اوضاع سياسي، اجتماعي ايران قبل از مشروطه
‏  ‏ از سال 1157 ‏ ‏كه كريمخان زند در گذشت تا سال 1212كه فتحعليشاه بدرود زندگي گفت پنجاه واند سال بود، در اين زمان كم در اروپا تكانهاي سختي پيدا شده،و داستانهاي تاريخي بيمانندي از شورش فرانسه ،پيدايش ناپلئون و جنگهاي پياپي آن،و جنبش توده ها و پيشرفت فن جنگ، پديد آمدن افزارهاي نوين و مانند اينها روي داده ،و در نتيجه آنها دولتهاي بزرگ و نيرومندي پيدا شده بود.‏ ‏ ‏ ‏كشور ايران از آن تكانها ودگرگونيها بي بهره مانده و نا آگاهانه با شيوه كهن خود بسر ميبرد.
‏پادشاهان قاجار ‏ ‏علاوه بر انكه خود كاري نمي كردند به ديگران نيز فرصت خدمت نمي دانند، در زمان محمد شاه ،ميرزا ابوالقاسم قائم مقام ،وزير كارداني بود ولي محمد شاه او را كشت و جايش را به ميرزا آقاسي داد. ‏ ‏در زمان ناصر الدين شاه[2]‏ ،ميرزا تقي خان امير كبير به اداره ‏ ‏وزير كارداني بود كه در اداره امور شايستگيهاي زيادي از خود نشان داد.ناصر الدين شاه او را كشت وبه جايش ميرزا آقا خان نوري را نشاند. توده مردم نيز در ان عصر منشا هيچ اثري نبوده ،وجودشان كالعدم بود‏ ‏ لكن چند اتفاق به ظاهر ساده براي اولين بار در پيشينه سياسي ايران،پاي مردم را نيز به ميان كشيد‏ ‏ و آحاد مردم را وارد حياط سياسي تازه اي ساخت مردمي كه از جور وظلم حكام داخلي و تعدي قدرتهاي خارجي به تنگ آمده بودند،به يكباره در واقعه تحريم تنباكو وارد ميدان سياست شده ،با نظام حاكم در افتادند. و سرانجام با مبازرات پي در پي‏ ‏ قادر به لغو آن شدند.
‏در سالهاي پاياني حكومت ناصرالدين شاه امتيازات زيادي به بيگانگان داده شد كه باعث ناخشنودي ملت از حكومت قاجاريان و آغاز مبارزاتي گرديد كه در نهايت منجر به صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراي ملي گرديد.
‏2
‏پس از‏ ‏ ناصرالدين شاه در سال 1275 نوبت شاهي به پسرش مظفرالدين[3]‏ رسيد.با وجود اينكه اين شاه جربزه پدر ش را نداشت و اميدي به نيكي حال ايران به دست وي نمي رفت.اما نسبت به‏ ‏ نابسماني اوضاع اظهار همدردي و نيكخواهي مي نمود، و از ناتواني كشور و آشفتگي كارها سخن رانده نويدها مي دادو مردم نيز كه پس از واقعة تنباكو از نزديك در جريان امور قرار گرفته بودند، از اين سخنان خوشدل مي گرديدند .پس از رسيدن به حكومت نيز با عزل ميرزا علي اصغر خان اتابك (امين السلطان)از صدارت و تأسيس چند مدرسه مدرن به همكاري امين الدوله و برخي اقدامات ديگر ، پادشاهي اصلاح طلب نشان ميداد.در بهار سال 1278 امين الدوله از كار برخاست و مجدداٌ امين السلطان صدر اعظم شد و در اين زمان بود كه اولين وام با سود پنج درصد از روسها گرفته شدو همچنين داستان گمرك وبكار گماردن بلژيكيان مطرح شد.مردم مظفرالدين شاه را ساده دل و ناتوان شناخته و همه بديها را از ميرزا علي اصغر خان اتابك مي دانستند.اين مرد افزار كارش خوشرويي با مردم و دلجوئي از هواداران خود و پول دادن به ملايان و ديگران ‏ ‏بودو بدين ترتيب كار خود را پيش مي برد،ولي سرانجام آن افزار كار كند گشت و كساني به دشمني برخاستند كه پول نمي گرفتند و فريب نمي خوردند. بالاخره در اواخر شهريور 1282 بود كه در اثر نارضايتي مردم اتابك از كار افتاد و عين الدوله‏ ‏ بجاي وي نشست.
‏عين الدوله بكار آغاز كرد،و چون در زمان اتابك يكي از نكوهندگان كارهاي او بود مردم به او گمان نيك داشتند،اما كم كم بد رفتاري او نسبت به طلبه ها خبث نهادش را آشكار كرد و مردم به چگونگي رفتار عين الدوله و اندازه خود كامگي او پي بردند.
‏4
‏مهاجرت صغري
‏در زمان عين الدوله تصويري از نوز و ديگر بلژيكيان بدست افتاد كه درآن زنان و مردان بزمي ساخته اند و هر يكي از مردان رختي از رختهاي ايرانيان را برتن كرده،وخود نوز نيز به شيوة ملايان عبا به دوش انداخته.دو سال بعد كه اين عكس بدست علما افتاد ،بهبهاتي و پيروان او فرصت را غنيمت يافته ،به بدگويي برخاستند و چندين نسخه از روي آن چاپ كرده ميان مردم پراكنده گردانيدند. در ظاهر افتادن نوز خواسته مي شد اما هدف اصلي عزل عين الدوله بود.
‏در فارس نيز حكومت شاهزاده شعاع السلطنه بر دوش مردم سنگيني مي كرد. در مشهد نيز حكومت آصف الدوله به همان ميزان ستمگرانه بود، به دستور او عده اي از سربازانش به سمت زائران امام رضا (ع) آتش گشودند[4]‏ و در تهران نيز هفت،هشت تن از تجار ، توسط علاءالدوله ، حاكم اين شهر ، به اتهام افزايش قيمت شكر به چوب و فلك بسته شدند. در نتيجه تمامي اين مظالم ، خاصه اين اقدام آخر شمار عظيمي از تجار در مسجد شاه متحصن شدند و به فاصله كوتاهي ، تعداد زيادي از روحانيون به آنها پيوستند. پس از چند روز تحصن و سخنرانيهاي كوبنده سيد جمال الدين واعظ اصفهاني و صلاحديد آقايان طباطبائي و بهبهاني قرار بر اين شد كه همگي در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم (ع)مجاور شوند. بدين ترتيب روز چهارشنبه شانزدهم شوال 1323 علما تهران به آنجا مهاجرت نمودند، كه بعدها به مهاجرت صغري معروف شد. عين الدوله وقتي ديد رشته امور از هم گسيخته شده و روز بروز بر تعداد مهاجرين افزوده مي شود،بناچار براي آقايان پيغام فرستاد كه يكنفر امين از طرف‏ ‏ خودتان بفرستيد كه شفاهاً با شاه مذاكره نمايد،مردم ابتدا برادر آقاي طباطبايي را انتخاب كردند ولي وقتي متوجه رابطه نهاني او با عين الدوله شدند،براي سخنان او ارجي قائل نشدند و سرانجام سفير عثماني را براي اين كار برگزيدند.و درخواستهاي خود را چنين نوشتند :
‏5
‏1 :نبودن عسگر گاريچي در راه قم
‏2 :بناي عدالتخانه اي در ايران
‏3: اجراي قانون اسلام درباره آحاد و افراد بدون ملاحظه از احدي
‏4:عزل مسيو نوز از رياست گمرك وماليه دولت
‏5:عزل علاءالدوله از حكومت تهران[5]
‏ 
‏كسروي در اين باره ميگويد:((آگاهي از اين پيشامد بروزنامه هاي اروپا هم رسيد و آن را با ستايشي از علماء ياد كردند،ولي آنها عدالتخانه را پارلمان يا مجلس شوري معني كردند.[6]‏ ))
‏سرانجام كوچندگان صلاح را در بازگشت ديدند،اما خواهيم ديد كه به عدالتخانه تنها خرسندي ندادند و آخرين خواست خود را كه مجلس ميبود آشكار گردانيدند و روز جمعه بيست ودوم دي ماه با شكوه بسيار به شهر بازگشتند.
‏مهاجرت كبري
‏عين الدوله مرد كم دانشي بود و براي او كه در دربار خودكامه بزرگ شده بود گران مي افتاد كه نام قانون يا دارالشوري را بشنود، اين بود كه از درون ، نسبت به خواسته هاي مردم دشمني مي نمود و از بين درخواستها تنها علاءالدوله را از حكومت تهران برداشت و بقيه را به باد فراموشي سپرد.
‏بعد ‏ ‏از آنكه مردم ديدند از طرف دولت خبري نمي شود،گروهي از علما نزد عين الدوله رفتند.آقاي طباطبايي به عين الدوله فرمود: ((اين عدالتخانه كه ما مطالبه مي كنيم اول ضررش بماها ميرسد كه ديگر مردم آسوده مي شوند و ظلم نمي بينند وديگر محتاج به ماها نمي باشند،ولي چون عمر من وتو گذشته است كاري بكنيد كه نام نيكي از شما در عالم بماند و در صحائف تاريخ بنويسند باني مجلس و عدالتخانه عين الدوله بوده و از تو اين يادگار در ايران باقي بماند

 

دانلود فایل