چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن 16 ص 💯

دانلود چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن 16 ص باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن 16 ص

چهار-یادداشت-درباره-معماری-اخیر-پیتر-آیزنمن-16-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

2
‏چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن
‏ایگناسی دسولا موراله
‏چنین به نظر می رسد که ‏معماری آیزنمن در سالهای اخیر، بر موقعیت تبعیدی اش پای می فشارد؛ آن ‏هم نه در معنی ساده جا به جایی مؤلفه های زبان روزمر‏ه با عملکرد جدید و متفاوت آن، بلکه درمفهومی عالی‏ ‏تر به معنی جا‏ ‏به جا شدن، آگاهی بر از دست دادن وطن، وطن به آن معنی که درآنجا معمار بتواند کاملا طبیعی و ارگانیک رشد کند و تکامل یابد.
‏این معماری اعم از آنکه در شهرها ساخته شود یا در محیطهای دانشگاهی و یا در توابع و حومه های شهری، در آنچه که خلق می کند ریشه ندارد. به عبارتی دیگر،‏ نه تنها از تداوم منطق درونی‏ ‏- با تمام براهین و مظامین قومی و تاریخی که ظاهرا باید‏ ‏نقطه عزیمتشان از توپوگرافی ‏و خاطره ها کشف شود- ناشی نمی شود؛ بلکه بر عکس، نخستین وظیفه عبارت است از‏:‏ دریافت و شناخت این غریبگی و ‏این غریبگی و غیبت مناسبات سمپاتیک بین معماری و مکانی ‏سمپاتیک بین معماری و مکانی که این معماری در آن ساخته می شود. با این حال، هنوز هیچ چیز مالیخولیایی درباره دریافت و شناخت فاصله ای که جبرا‏ً‏ مکان و طرح را از هم جدا می کند، ‏وجود ندارد. فروید در مقاله 1917 خود با نام عزا و
2
‏چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن
‏ایگناسی دسولا موراله
‏چنین به نظر می رسد که ‏معماری آیزنمن در سالهای اخیر، بر موقعیت تبعیدی اش پای می فشارد؛ آن ‏هم نه در معنی ساده جا به جایی مؤلفه های زبان روزمر‏ه با عملکرد جدید و متفاوت آن، بلکه درمفهومی عالی‏ ‏تر به معنی جا‏ ‏به جا شدن، آگاهی بر از دست دادن وطن، وطن به آن معنی که درآنجا معمار بتواند کاملا طبیعی و ارگانیک رشد کند و تکامل یابد.
‏این معماری اعم از آنکه در شهرها ساخته شود یا در محیطهای دانشگاهی و یا در توابع و حومه های شهری، در آنچه که خلق می کند ریشه ندارد. به عبارتی دیگر،‏ نه تنها از تداوم منطق درونی‏ ‏- با تمام براهین و مظامین قومی و تاریخی که ظاهرا باید‏ ‏نقطه عزیمتشان از توپوگرافی ‏و خاطره ها کشف شود- ناشی نمی شود؛ بلکه بر عکس، نخستین وظیفه عبارت است از‏:‏ دریافت و شناخت این غریبگی و ‏این غریبگی و غیبت مناسبات سمپاتیک بین معماری و مکانی ‏سمپاتیک بین معماری و مکانی که این معماری در آن ساخته می شود. با این حال، هنوز هیچ چیز مالیخولیایی درباره دریافت و شناخت فاصله ای که جبرا‏ً‏ مکان و طرح را از هم جدا می کند، ‏وجود ندارد. فروید در مقاله 1917 خود با نام عزا و
2
‏چهار یادداشت درباره معماری اخیر پیتر آیزنمن
‏ایگناسی دسولا موراله
‏چنین به نظر می رسد که ‏معماری آیزنمن در سالهای اخیر، بر موقعیت تبعیدی اش پای می فشارد؛ آن ‏هم نه در معنی ساده جا به جایی مؤلفه های زبان روزمر‏ه با عملکرد جدید و متفاوت آن، بلکه درمفهومی عالی‏ ‏تر به معنی جا‏ ‏به جا شدن، آگاهی بر از دست دادن وطن، وطن به آن معنی که درآنجا معمار بتواند کاملا طبیعی و ارگانیک رشد کند و تکامل یابد.
‏این معماری اعم از آنکه در شهرها ساخته شود یا در محیطهای دانشگاهی و یا در توابع و حومه های شهری، در آنچه که خلق می کند ریشه ندارد. به عبارتی دیگر،‏ نه تنها از تداوم منطق درونی‏ ‏- با تمام براهین و مظامین قومی و تاریخی که ظاهرا باید‏ ‏نقطه عزیمتشان از توپوگرافی ‏و خاطره ها کشف شود- ناشی نمی شود؛ بلکه بر عکس، نخستین وظیفه عبارت است از‏:‏ دریافت و شناخت این غریبگی و ‏این غریبگی و غیبت مناسبات سمپاتیک بین معماری و مکانی ‏سمپاتیک بین معماری و مکانی که این معماری در آن ساخته می شود. با این حال، هنوز هیچ چیز مالیخولیایی درباره دریافت و شناخت فاصله ای که جبرا‏ً‏ مکان و طرح را از هم جدا می کند، ‏وجود ندارد. فروید در مقاله 1917 خود با نام عزا و
3
‏ ‏مالیخولیا، می کوشد نشان می دهد که آگاهی و تجربه ‏غیبت و هجران است که مالیخولیا را باعث می شود. همچنین عجز وضعفی را سبب می شود که از جایگزینی تملک عدم حضور شخص، نقطه عزیمتی است به مناسبات جدید و غیر واقع. مناسباتی که در پاسخ به تحریک در حدود جایگزینی معشوق غایب با اشیاء است. پس البته، ‏اشیاء موضوع‏ ‏های ف‏تیشیستی به چیزهایی بدل می شوند که تلوسه (‏ نگرانی ها) و اضطرابهای ‏فرهنگ مدرن، خلاء و تهی شدگی اش را در آن می تاباند؟
‏در مورد آیزنمن، که لا‏مکان‏ی رو در روست، مسئله فرق می کند. پاسخ در حد مالیخولیا باز نمی ماند، بلکه فراتر می رود تا به فعالیتی غنی و پر حرارت ذهن برسد. ‏فعالیتی که افسردگی را با تحریک-تفکر و حرکت-به مفهومی که هلنسیم قرون وسطی درک می کرد، پاسخ می‏ ‏دهد: بازی تصویرها به مفهوم رویای بیدار ( Réve éveillé‏) لئون دوده، تحریک فانتزی به مفهوم تحرک ‏بخش فانتاسماتا، یا فیگورهای ذهنی، نفی هر نوع شمولیت، استقرار یا روش، پذیرش ناپایداری و واپس زنی.
‏جورجوآگامبن در پارالل های بین تحلیل‏ ‏های روان-جهان شناختی فلسفه قبل از اسکولاستیک و یافته های روان تحلیلی، مورد متقاعد کننده ای یافته است که تقابل و تأثیرهای بسیاری از مقوله های آنها را در یکدیگر نشان می دهد. معماری آیزنمن می کوشد تا در سایه تحریک تخلیل و تصور و پذیرش نا متعارفها، از دام مالیخولیا بگریزد. بدین ترتیب که اینهارا به عنوان عناصری مثبت در ساختن مکان جدیدی برای لامکانها یا مأمنی که در آن معمار اراده

 

دانلود فایل