من ری، نقاش خوابها

من ری، نقاش خوابها

من ری، نقاش خوابها

من ری، نقاش خوابها

دسته بندی هنر و گرافیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 5.056 مگا بایت
تعداد صفحات 38
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

فهرست مطالب

عنوان صفحه

من ری را بشناسیم………………… 1

من ری: تعالیم، الگوها و اهداف…….. 4

نقاش خوابها…………………….. 12

– طراحی از رویا……………….. 12

– از آنچه كه نمی توانم عكس بگیرم نقاشی می كنم! 31

سخن آخر………………………… 34

فهرست تصاویر……………………. 35

منابع و ماخذ……………………. 36

مقدمهمن ری (Man Ray) کیست

من ری كیست؟ پاسخ به این پرسش آنقدرها هم ساده نیست. همگی ما این تجربه را داشته ایم كه در زندگی روزمره خود وقت و انرژی زیادی را صرف شناخت انسانهای اطرافمان كرده ایم و چه بسا در بسیاری موارد ناكام مانده ایم، حال اینكه این انسانها با ما همراه بوده اند و ارتباط مستقیمی بین ما و ایشان وجود داشته، ارتباطی زنده كه تا حدی تحت كنترل ما بوده ولی بازهم موفق نشده ایم تا شخصیت اطرافیانمان را آنطور كه باید و شاید بشناسیم.

حال چگونه ممكن است كه چنین خوش خیال باشیم و بپنداریم كه با بررسی چند تابلو و دیدن آثاری چند از یك هنرمند می توانیم به شناخت وی نائل آییم!

البته این یك نوع رهیافت در دنیای هنر است؛ می توانیم اصلاً به هنرمند توجه چندانی نكنیم و آثار وی را همچون موجوداتی مستقل و جاودان در نظر بگیریم وسعی كنیم با آنها همان ارتباطی را برقرار كنیم كه مثلاً با دوستمان برقرار می كنیم!

ولی آیا واقعاً همینطور است؟ آیا یك اثر هنری به جز آنچه به چشم می آید (در مورد هنرهای دیداری[1]) و یا شنیده می شود (در مورد هنرهای شنیداری[2]) هیچ چیز دیگری را نشان نمی دهد؟!

آیا به اصطلاح اثر هنری «از زیر بوته در آمده» است؟!

در یك ارتباط ساده با یك انسان، در همان مراحل اولیه سعی می كنیم تا در مورد او چیزهایی فراتر از بعد ظاهری او بدانیم.

می خواهیم بدانیم از چه خانواده ای است و چه سابقه تحصیلی یا شغلی دارد؛ می‌خواهیم بدانیم كه اعتقاداتش از كجا سرچشمه می گیرند و هدفش برای ادامه زندگی چیست و اگر به دنبال دانستن این مسائل نباشیم، ارتباط ما با شخص مقابل بسیار سطحی باقی خواهد ماند؛ همانطور كه هرگز از راننده اتوبوسی كه سوار می‌شویم نمی پرسیم كه چه شد كه راننده اتوبوس شد و آیا به آشپزی علاقه داشت یا خیر!!

ولی آیا رویكرد ما در مورد هنر نیز اینگونه است؟ آیا ما امروز اثر هنری را در نمایشگاه می بینیم و ساعتی بعد وقتی دیگر تصویر آن در شبكیه چشم ما وجود ندارد آنرا فراموش می كنیم؟ آیا نقاشی در عمیق ترین حالت ممكن فقط تا شبكیه چشم ما نفوذ می كند؟

قطعاً چنین نیست، مخصوصاً در حوزه فلسفه هنر، یك محقق سعی می كند تا به بطن و فلسفه هنر نفوذ كند و آنچه كه خود را در پس رنگها و نُتها و مواد و مصالح پنهان كرده را بیرون بكشد.

البته برگزیدن چنین راهی قرین سختیها و مشكلات فراوان است. گویا اثر هنری با ما به قایم موشك بازی می پردازد. در فضایی انتزاعی كه بعد چهارمی به نام خیال هم در جریان است.

از طرفی در بیشتر موارد ما از حضور عنصر مهمی به نام هنرمند محروم هستیم. ما در بیشتر موارد با «تاریخ هنر» سر و كار داریم و نه با «هنر»؛ پس نباید چنان ساده انگار باشیم كه با ذكر یك بیوگرافی تكراری و ضمیمه كردن چند اثر معروف پنداریم كه هنرمندی را شناخته ایم.

هدف من از تحقیق در مورد “من ری” چیزی جز شناخت بیشتر وی و شناساندن او به علاقه مندان نبوده است. گرچه ما امروزه در عصر اطلاعات و ارتباطات زندگی می‌كنیم و دنیای الكترونیكی كامپیوتر و اینترنت جای هیچ بهانه ای برای عدم دسترسی به اطلاعات را باقی نمی گذارد ولی متاسفانه در ایران هنوز هم در این حوزه با مشكلات بسیاری روبرو هستیم.

پایگاههای استفاده رایگان از اینترنت حتی در دانشگاهها بسیار محدود و ناقص عمل می كنند؛ در حوزه ترجمه هم متاسفانه هنوز بیشترین توجه معطوف به متون شناخته شده و سنتی است. در زمینه های جدید به جز چند جزوه مختصر و ترجمه‌هایی اندك و در عین حال ناقص و نامفهوم چیز بیشتری در دسترس نیست.

من برای تحقیق در مورد “من ری” به جز چند سایت اینترنتی به دو كتاب به زبان انگلیسی متوسل شدم؛ مشخصات این كتب را در بخش منابع و ماخذ آورده ام.

این نوشته ها فقط اشاره ای است به یك شخصیت بزرگ و پیشرو كه تاثیرات عمیقی بر هنر دوره خود گذاشته، غور و بررسی بیشتر و قضاوت نهایی بر عهده خواننده است.

امیدوارم كه این اشاره هرچند كوتاه و مختصر بتواند به كارآید و حداقل پرسشهای جدیدی در ذهن خواننده ایجاد كند.

كار فلسفه خلق پرسش است و شاید كار فلسفه هنر این باشد كه پرسشهای هنری بیافریند!

حال ببینیم كه پرسش “من ری” از دنیا چیست و به پرسشهای زندگی چگونه پاسخ می دهد.

من ری: تعالیم، الگوها، اهداف

“من ری” نقاش آمریكایی الاصل كه بیشتر عمر خود را در فرانسه (پاریس) گذراند را می توان یكی از پیشرویان در مكتب دادائیستی (Dadaism) و سورئالیستی (Surrealism) زمانه خویش (نیمه اول قرن بیستم) دانست.

وی متولد سال 1890 در ایالت فیلادلفیا (Philadelphia) در آمریكا است. خانواده وی در سال 1897 وقتی وی 7 ساله بود به نیویورك (New York) رفتند و “من ری” جوانی خویش را در این شهر گذراند.

از همان كودكی او استعداد و ذوق خویش را در زمینه هنری شناخته بود و به نقاشی و طراحی از غروب آفتاب گرفته تا نگاره های ژاپنی می پرداخت. او حتی از عكسهای روزنامه ها كه به صورت سیاه و سفید چاپ می شدند، نسخه برداری می كرد و به سلیقه خود آنها را رنگ می كرد. اطرافیان او را در باز نمایی موفق عكسها تشویق می‌كردند و در استفاده عجیب و غریب وی از رنگها اغلب ایرادهایی بر كار وی وارد می كردند.

“من ری” می گوید: «من همیشه اینطور احساس می كردم كه چون نسخه اصلی عكس چاپ شده، سیاه و سفید است پس حتماً می توانم آزادانه از تخیلم برای رنگ‌آمیزی آن استفاده كنم!»[3]

در دوران مدرسه اكثراً در مورد درس و مشق مدرسه ای غفلت می كرد، ولی در درس ادبیات انگلیسی هیچ مشكلی نداشت و اشعار زیادی می خواند و انشاهای زیبایی می نوشت. علاقه اصلی او به نقاشی بود كه اولیاء او را نگران كرده بود. پدر و مادر او نگران آینده او بودند و می ترسیدند كه فرزندشان بخواهد نقاش شود و‌ آیندة شغلی مناسبی نداشته باشد.

او در همین سالها به این نتیجه رسید كه هر چه چیزی مشكل تر باشد یا اصلاً غیرممكن، خواستنی تر است. این عقیده در طول زندگی وی بسیار به او كمك كرد و موجب پیشرفتهای بسیاری در كارش شد. از طرفی او عادت داشت كه برخلاف خواست خودش عمل كند!! و اگر از انجام كاری منصرف می شد تازه وقتی بود كه به خودش می آمد و از اول با قدرتی بیشتر و انگیزه ای مضاعف كار را شروع می كرد. این رویكرد در حوزه عكاسی كه البته موضوع مورد بحث ما نیست، مشهودتر است.

“من ری” در سال 1904 وارد دبیرستان شد. این مقطع تاثیری زیادی بر زندگی او گذاشت، چرا كه در دبیرستان دو معلم داشت كه یكی از آنها طراحی آزاد و دیگری طراحی مكانیك یا همان طراحی صنعتی تدریس می كردند.

در این كلاسها او در زمینه طراحی صنعتی و طراحی ساختمانی تبحر یافت. در بسیاری از كارهای او ردپایی از دست قوی و تكنیكی كه در این زمینه داست مشهود است برای نمونه به تصویر زیر (تصویر شماره 1) توجه كنید.

حتی نقاشیهایش در بسیاری موارد با تقسیم بندی ها و اشكال هندسی و گهگاه با حضور فرمولهای ریاضی یا هندسی همراه هستند كه نمایانگر پیشینه آموزشی و فكری وی می باشند. نمونه ای از این موارد را در تحلیل یكی از آثار او خواهیم دید.

از طرفی رد پای این آموزشها را در طراحی مهره های شطرنج (بازی مورد علاقه وی) می بینیم. (تصاویر 2،3،4،5،6)

از دیگر كارهای وی كه می تواند به عنوان نمونه ای كاملاً منسجم و تكنیكی از این نوع به شمار می آید، اثری است به نام “Smoking Device” كه طراحی آن فقط از عهده كسی با چنین پیشینه غنی و تكنیكی در طراحی ابزار آلات بر می آید. به تصویر زیر (تصویر شماره 7) توجه كنید.

اولین تجربه كاری وی هم معطوف به همین حوزه است. در سال 1920 بعد از اتمام تحصیل، او تصمیم گرفت كه استقلال مالی پیدا كند تا بتواند توجه خود را در نقاشی متمركز كند. در همین سال بود كه او موفق به اخذ بورس تحصیلی در رشته معماری در یكی از معتبرترین دانشگاهها شده بود ولی دیگر علاقه ای به ادامه تحصیل آن هم در محیط دانشگاهی نداشت.

او می گوید: «من با معماری مخالفم، چون معماری دیگر چنان كه در رنسانس (Renaissance) اینگونه بود، یك هنر نیست.

امروزه معماری تبدیل به مهندسی شده است. امروزه یك ساختمان با عظمت عمومی یا بنای یك شركت، فقط به قصد تاثیرگذاری بر مردم یا حقیر كردن آنها ساخته می شوند، یا در بهترین حالت برای جا دادن بیشترین افراد در كمترین فضای ممكن به اقتصادانه ترین وجه متصور! من اصلاً‌ علاقه ای به نمای ساختمان ندارم بلكه علاقه من معطوف به طراحی داخلی ساختمان است» او همچنان اضافه می كند: «به من فضای كافی، نور و گرما بدهید؛ ترتیب بقیه كارها را خودم خواهم داد».

البته پایان دبیرستان، پایان دوره تحصیل وی نبود. گرچه او هرگز قبول نكرد كه در دانشگاهی ثبت نام كند ولی به طور مستمر در كلاسهای شبانه مدارس هنر حضور پیدا می كرد. او حتی از فرصتهای شغلی اش برای به دست آوردن مهارت در ریزه كاریهای تكنیكهای گرافیكی استفاده می كرد. او از روش تدریس قرار دادی كه به نظر او فقط به بعد نظری هنر می پرداخت و دور از عمل بود تنفر داشت.

زیبایی شناسی، تركیب بندی و هارمونی رنگها هرگز از موضوعات مورد توجه و علاقه وی نبودند. قصد او استادی در تكنیكها بود تا ریزه كاریها را كشف كند و موارد استفاده مواد را بفهمد.

او حتی با حضور در كلاسهای شبانه هنری در «مركز اجتماعی فرانسیسكو فٍرِ»
(The Art School of the Francisco Ferrer Social Center) آزادی بیشتری را تجربه كرد.

«فرانسیسكو فٍرِ» یك آنارشیست اسپانیایی و بنیانگذار سیستم مدرن آموزش و پرورش (Escula Moderna) بود در استفاده از شیوه های آموزشی از روشهای بسیار نوین استفاده می كرد. طی 8 سال (1909-1901) او بیش از 100 مدرسه را در سراسر اسپانیا بنیان گذاشت.

در اول سپتامبر سال 1909 تحت فشار كلیسای كاتولیك او را در بارسلونا
(Bacelona) دستگیر كردند. در 13 اكتبر همان سال طی یك دادگاه ساختگی و فرمایشی حكم اعدام وی را در زندان صادر كردند. در این هنگام او 50 ساله بود. مركز اجتماعی «فرانسیسكو فٍرِ» به دست پیروان وی بنا شد تا خاطره پرافتخار وی همیشه زنده و جاودان بماند.

در اینجا مختصری از شرح حال «فٍرِ» ذكر كردم تا روشن كنم كه الگوهای هنرمندان این دوره چه كسانی بودند و چگونه با شهامت و جسارتی كه داشتند، فرهنگ سازی می‌كردند.

در اینجا خواستم نشان بدهم كه چگونه یك هنرمند واقعی از هر فرصتی استفاده می‌كند تا به آروزها و استعدادهایش جامه عمل بپوشاند و هرگز از كمبودها و نارضایتی ها نمی نالد بلكه درس می گیرد و از آنها به عنوان سكوی پرش خود استفاده می كند.

حضور در این مركز از یك جنبه دیگر هم مهم بود و آن گردهمایی های صمیمانه و خودمانی بود كه در این محل شكل می گرفت.

در بین افراد فرهیخته و متجدد آن روزگار كه در این مجالس حضور به هم می‌رسانند می توان “اماگلدمن” (Emma Goldman)، “الكساندر بركمان” (Alexander Berkman) را نام برد؛ همچنین “ویل دورانت” (Will Durant) كه در آن زمان یك دانشجوی برجسته در رشته فلسفه بود و در زمینه نقاشی، نقاشان معروفی همچون “رابرت هنری” (Robert Henri) و جرج بی لوز (George Bellows) جزء سخنوران این گردهمایی ها بودند.

این جزئیات را هم گفتم كه بدانیم علاوه بر الگوهای منحصر به فرد و با ارزشی كم هنرمندانی چون “من ری” برای خود برگزیده بودند، چه مصاحبان و همراهان استثنایی و تحسین برانگیزی را در اطراف خود داشتند. البته اگر“من ری” این جملات را می‌خواند شاید از كلمه “استثنایی” تعجب می كرد، چرا كه در آن دوره جو حاكم بر اجتماعات فرهنگی و هنری اینطور كه به نظر می آید بسیار خالص و ناب بوده و اگر كسی “حرفی برای گفتن” یا “هدفی از شنیدن” نداشته وقت خود را جای دیگری صرف می كرده. من شخصاً فكر می كنم كه امروزه دوره چنین تجربیاتی به سر آمده و مخصوصاً در میهن عزیز خودمان بسیاری از جوانان فقط برای گذراندن ساعتهای اضافی و بلااستفاده ای كه دارند بعضاً سری به نمایشگاهها و ندرتاً به گردهمایی ها و سمینارها می زنند. من احساس می كنم كه دیگر دوره نخبگان و نوابع به سر آمده و امروزه، دوره مفسرها و منتقدان فرا رسیده؛ البته این فقط نظر شخصی من است ولی متاسفانه شخصاً در كشور خودمان (ایران) گروهی ازهنرمندان كه با یك روش خاص و به طور مستمر كار كنند و بنیانگذار سبكی جدید باشند وجود ندارد یا حداقل من از وجودشان اطلاعی ندارم ولی تا دلتان بخواهد منتقد كارهای غربی آن هم با رویكردی تكراری و بعضاً ناقص.

در مورد زندگی “من ری” و شرح ما وقع زندگی او به شكل زمان بندی شده لازم است كه كتابی نوشته شود و ذكر تمامی حركتها و تغییرات مكانی و فكری كه در طول دوره حیات وی برای او رخ داده در این تحقیق مختصر كاری بیهوده خواهد بود؛ پس من مستقیماً به تحلیل آثاری چند از وی كه مربوط به دوره اقامت وی در پاریس (1940-1921) می باشد می پردازم و از وقایع نگاری دوره های قبلی و این دوره و دوره بازگشت او حین سالهای جنگ به آمریكا صرف نظر می‌كنم