مقاله برترانه آرترویلیم راسل

مقاله برترانه آرترویلیم راسل

مقاله برترانه آرترویلیم راسل

مقاله برترانه آرترویلیم راسل

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 164 کیلو بایت
تعداد صفحات 29
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

مقاله برترانه آرترویلیم راسل در 29 صفحه ورد قابل ویرایش

مقدمه

راسل از لحاظ نظریه فلسفی پیرویك مكتب نبود، از نظر سیاسی هم هر چند وقت یكبار مسلك خود را تغییر می داد، در زندگی نامة راسل شاهد شكست های عشقی وی در زندگی زناشویی هستیم، دز انتخاب همسر فرد موفقی نبوده و ازدواج های متعددی انجام داده ولی از موفق ترین فلاسفه جهان بود و از لحاظ ریاضی استعداد چشمگیری داشت. سئوالی كه ذهن مرا در مورد این فیلسوف یا اندیشمند به خود جلب می‌كند این است كه:

چرا این فرد سیاسی از لحاظ سیاسی ثبات ندارد؟

چرا در صحبت های وی به وضوح می توان جملات ضد ونقیض یكدیگر را مثل صلح و جنگ، عشق و نفرت و … را بیابیم؟

برای پاسخ به پرسش های خود این مفهوم ها را تولید كردم و به رابطه برقرار كردن بین این مفاهیم پرداختم‌:

راسل علاقة خاص به علم ریاضیات داشت طوریكه یادگیری ریاضیات برای او به قدری لذت بخش بود كه آن را معادل شادی و نشاط كه از اولین عشق خود بدست آورده بود می دانست. معمولاً شخصی كه ریاضی وار به زندگی می نگرد فردی منطقی می باشد و افكار وی بر اساس اصول و منطق خاص پیش می رود اما من حقیقتاً در مورد راسل با توجه به اینكه نام بزرگترین فیلسوف را می توان به او داد ثبات را ندیدم. راسل در مقطعی موردی را بیان می كرد و به آن معتقد بود اما به زودی صحبت خود را تغییر می داد و عكس آن را حرف را عنوان می كرد. در مورد ازدواج های او هم می توان این مسئله را دید خیلی احساسی و عاشقانه پیش می رفت بعد از مدتی ابراز بی علاقگی رابیان می نمود.

زندگی راسل را مطالعه كردم تا شخصیت وی را به ظاهر منطقی، تجربی، علمی و فلسفی است با عملكردهای او در زندگی شخصی و سیاسی مربوط سازم.

زندگی راسل:

«براتراند آرترویلیم راسل» سومین لرد خاندان راسل در سال 1872 به دنیا آمد. پدرش وایكنت امبرلی پسر ارشد لرد جان راسل سیاستمدار معروف انگلیسی بود كه دوبار نخست وزیر گردید و از افرادی بود كه برای آزادی ایرلند و یهود جنگید. راسل هنوز خرد سال بود كه پدر و مادر را از دست داد و در نتیجه، تربیت او را جد پدری او بعهد گرفت. پس از او هم، سرپرستی او به مادر بزرگش واگذار شد. مادر بزرگ راسل طبق آن چیزی كه راسل در شرح احوال خویش معرفی می‌كند زنی با اراده و با مناعت طبع بود. او پیوسته می كوشید نوه هایش به بهترین صورت تربیت شوند لذا سخت گیر بود و نمی گذاشت بچه ها به اصطلاح نازك نارنجی بار بیایند.

سخت گیری های جسمانی او موجب حفظ سلامتی جسمی بچه ها شد ولی تعالیم مذهبی كه او به زور در بچه ها تزریق می كرد، بعداً عكس العمل شدیدی را به وجود آورد و راسل را بی دین از كار در آورد. راسل در تمام دورة طفولیت تنها و منزوی بود و از اینكه كسی را نداشت تا با او صحبت كند ملول و افسرده بود. تنها همدم او طبیعت، كتاب ها و بعدها ریاضیات بود كه او را از رنج تنهایی كامل خلاصی داد. علت اصلی تنهایی راسل را می توان در این دید كه وی هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده بود و برادرش هم چندین سال بزرگتر از او بود. بدتر از همه این بود كه وی در یك خانوادة اشرافی زندگی می كرد و از خصوصیات این نوع خانواده ها آن است كه اطفال را در محیطی در بسته پرورش
می هند تا بچه ها با همه كس معاشرت نكنند. راسل تنها چند سال به كودكستان رفت و در آن دوران از نظر او با شعف و مسرت می باشد بعد از آن در منزل در اختیار معلم سرخانه سپرده شد تا به طریق اشرافی مقدمات را تحصیل كند. زمانیكه خاطرات راسل را مطالعه می كردم این خط از نظرم بسیار جالب بود و به طور خلاصه به ذكر آن ها می پردازیم:

اولین درسی كه در طفولیت مورد توجه راسل قرار گرفت ریاضیات بود ولی در آغاز یاد گرفتن ریاضیات كار ساده ای نبود چنانكه جدول ضرب را با زحمت و با گریه (!) یاد گرفت. جبر هم چنگی به دلش نزد و آن را به زحمت فرا گرفت. علتش آن بود كه وی همیشه دلیل و اسرار وجود هر چیز را می خواست بداند مثلاً می خواست بداند ایگرگ (Y) و ایكس (X) در واقع چیستند؟‌ او فكر می كرد معلمش می داند كه این دو در واقع چیستند، ولی نمی خواهند رازش را فاش كند !

بهرة سخن:

راسل نه تنها به عنوان یك متفكر مقامی بلند داشت بلكه به عنوان یك نویسنده هم كم‌نظیر بود. زیرا كه تا به حال فیلسوفی داستان ننوشته بود. او معتقد بود انسان قبل از اینكه مطلبی را بنویسد در اطرافش ساعت‌ها بلكه روزها در شعور ناخودآگاه خود بیندیشد. روش راسل در فلسفة تحلیل بود كه دوستانش عقیده داشتند ذهن راسل هر چیز را تكه تكه می‌كند. ذهن راسل یك ذهن تركیب كننده است من دلیل این مطلب را استعداد وی در علم ریاضیات می دانم. راسل در انتقاد و خرده‌گیری مهارت تام داشت. راسل را می توان یك ناسیونالیست هم دانست زیرا از آنهایی كه عاطفه و یا یك بینش عرفانی را قربانی عقل نمایند سخت بیزار بود. راسل تأكید فراوان به شیوة علمی و تجربی داشت در تفكر سیاسی هم روی همین اصل تأكید می كرد. راسل به آزادی اراده هم اعتقاد ندارد و فكر می كرد هر كس میل دارد چنین اعتقادی در خود به وجود آورد،‌بخاطر امور عاطفی واخلاقی است. به عبارت دیگر می توان گفت از نظر راسل هر كس خود را مسئول اعمال خود می داند و چون می خواهد به كار بد و ناروا دست پیدا نكند خود ار وادار می‌كند به آزادی اراده اعتقاد پیدا كند در حالیكه یك چنین چیزی وجود ندارد!