دانلود مقاله در مورد مرگ تا رستاخيز 53 ص 💯

دانلود دانلود مقاله در مورد مرگ تا رستاخيز 53 ص باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

دانلود مقاله در مورد مرگ تا رستاخيز 53 ص

دانلود-مقاله-در-مورد-مرگ-تا-رستاخيز-53-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 56 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏عنوان ‏تحقيق:
‏مرگ تا رستاخيز
‏فهرست مطالب
‏مقدمه 1
‏بخش اول: جهان پس از مرگ 2
‏بخش دوم: عالم برزخ 9
‏بخش سوم :ق‏ي‏امت از د‏ي‏دگاه‏ي‏ گسترده 18
‏بخش چهارم : رابطه رستاخ‏ي‏ز و انسان 24
‏منابع و مآخذ ‏ ‏ ‏ 37
‏مقدمه :‏
‏جهانى كه به وسيله حواس آن را درك مى‏كنيم، دنيايى آميخته ‏با حركت و تحول است. سكون و ركودى در هيچ يك از پديده‏ها نيست و اصولاً عالَمِ ‏طبيعت مجموعه‏اى از تحولات و تحركات است. مطابق قانونِ اصل بقا وعدم انعدام موجودات ‏پس از وجود، مظاهر طبيعت پيوسته و بى‏وقفه به جنبش و تكاپو ادامه مى‏دهند. ثبات و ‏سكونى در گوشه و زواياى صحنه وسيع جهان به چشم نمى‏خورد. هر كجا بنگرى، حركت و جوشش ‏است. اصولاً نهاد جهان ناآرام و متحرك و پوياست؛ تا آن جا كه تمام دانشمندان الهى و ‏مادى معتقدند حركت دنياى طبيعت، حركتى كلى و همگانى است و قانون تحول بر تمام ذرات ‏و كليات و مواد اين عالم حكومت دارد. حركات هماهنگ و تعالى بخش است، نه ارتجاعى و ‏منحط.
‏هماهنگى و همراهى در كل جهان و اجزاى آن، حقيقتى را براى ما روشن مى‏سازد ‏كه اين تحول فراگير و جهان شمول بدون مقصد و هدف كلى نخواهد بود و فقط مقاصد جزئى و ‏مادى ندارد. اصولاً اين نوع حركت‏ها در صورتى مفهوم درست و توجيه معقول پيدا مى‏كند ‏كه جهت و هدفى مناسب با گستردگى و عظمت آن موجود باشد؛ به ويژه كه قلمرو اين تحركات ‏فقط منطقه «صورت» و «عوارض» ماده نيست، بلكه در ذات و جوهر موجودات نيز جارى است، ‏زيرا به قول ملاصدرا جهان در عمق ذات و جوهر وجوديش به سوى مبدأ كمال در شتاب است. ‏اين سير و حركت است كه موجوديت جهان را با تمام تكثرات و تنوعاتش تشكيل داده ‏است.
‏به سخن ديگر: جهان بدان‏گونه ايجاد شده است كه روبه تعالى باشد و اين هدف ‏از حوزه زمان و مكان بيرون نيست. اين تحولات و سير و حركت‏ها از سنخ حركت‏هاى ظاهرى – ‏كه از شهرى به نقطه ديگرى است – نمى‏باشد، بلكه از مقوله «شدن» و صيرورت است؛ ‏مانند جوان شدن كودك و پيرى ميانسال و تبدل صورت‏هاى نوعى. به ديگر سخن، از نوع گذر ‏از مرحله قوه و استعداد به حوزه فعليت است. هر موجودى استعداد تحول به مرتبه بالاتر ‏را دارد. در اين موارد مبدأ و مقصد، حركت و محرك، وحدت پيدا مى‏كند، زيرا متحرك با ‏افاضه حركت، حركت را از خودش آغاز مى‏كند و در خويشتن خويش به سير ادامه مى‏دهد و ‏به خود باز مى‏گردد، كه بى‏گمان «خودنهايى» مرتبه بالاترى از «خود ابتدايى» است. يك ‏دانشمند پس از تخصص در رشته‏هاى علمى، همان كودك بى‏سواد سابق است، ولى در اين ‏مرحله، برتر از مرحله كودكى است. مجموعه جهان نيز در حركت دائمى و منظم خود همچون ‏كودكى به سوى بلوغ پيش مى‏رود.
‏هر موجودى در گستره جهانْ مطابق توانايى‏هاى وجودى خاص ‏خويش در مسير معيّنى به همراه كاروان هستى در تكاپوست. نتيجه نهايى هر حركتى در ‏پايان آن نمايان مى‏گردد. از جانب ديگر از تمام حركت‏ها با توجه به ويژگى‏هاى ‏متفاوت و مراتب متنوع و كيفيت متحرك‏ها نمى‏شود نتيجه واحدى انتظار داشت؛ فى‏المثل ‏يك هسته بادام – كه داراى قابليت خاص وجودى و توان مخصوص و مسير مشخصى است – در طى ‏حركتى كه انجام مى‏دهد، در مقطعى به صورت درخت معيّنى درمى‏آيد. برعكس هسته زردآلو ‏با توان خاص وجودى كه دارد، به درخت ديگرى مبدل مى‏شود. از هسته خرما جز به وجود ‏آمدن نخل نمى‏شود انتظارى داشت. پس براى هر حركتى نتيجه متفاوتى وجود دارد. ‏بنابراين در سير كاروان هستى به سوى مقصد و معاد، هر موجودى يك نوع معاد دارد و شكل ‏خاصى از آن را در منتهى‏اليه حركت بايد توقع داشته باشيم. حتى اگر دو موجود از يك ‏نوع – مثل انسان – در دو جهت مختلف به سير و تكاپو بپردازند، بدون ترديد در سير ‏نهايى به نتايج متفاوت و گاه متضادى مى‏رسند؛ زيرا هر كدام حامل استعداد مخصوص و ‏خصوصيات وجود محدودى هستند و با تفاوت راه‏هاى انتخابى، نتيجه مناسب با وضع خود را ‏احراز مى‏كنند.
‏امكان ندارد دو نوع حركت از دو موجود با توان و شايستگى متفاوت و ‏مسيرهاى مختلف به نتيجه واحدى منتهى شود، بلكه گندم از گندم مى‏رويد و جو از جو. در ‏مسير نهايى تكامل و رسيدن به مبدأ كمال نيز موجودات به نتايج متفاوتى دست پيدا ‏مى‏كنند.
‏حركت و متحرك‏ها را پايانى است و هر كدام از موجودات آغاز ‏و انجامى دارند. هر آفريده و آفرينش نيز در طى حركت به پايان مى‏رسند و توان وجودى ‏خود را از دست داده، سپس اعاده و تجديد مى‏گردند. به عبارت ديگر: هر موجودى كه در ‏حد وجودى خود از لوازم حيات مانند شعور و علم و قدرت برخوردار است، در منتهاى سير ‏خود، همه شايستگى‏هاى وجودى را از دست داده و به مرگ مى‏انجامد و پس از آن مجدداً ‏برگشت داده مى‏شود. پس هر موجودى را مرگى و پس از مرگْ تولد تازه‏اى است. هيچ ‏موجودى در انتهاى حركت در كام نيستى فرو نمى‏رود و از محدوده هستى حذف نمى‏شود؛ ‏زيرا موجود پس از اين‏كه لباس هستى را پوشيد، ديگر معدوم نمى‏شود، تا اعاده آن محال ‏باشد، بلكه نحوه خاص وجودى خود را از دست مى‏دهد و با يك جهش وجود تازه‏اى پيدا ‏مى‏كند.
‏هر مرتبه‏اى از مراتب هستى در ظرف وجودى خود كمالاتى را ‏بالفعل داراست و در عين حال كمالات برتر و بيش‏ترى را فاقد است. به عبارت روشن‏تر: ‏تمام موجودات به تناسب توان و نحوه وجودى كه دارند، در حد خود از مراتب حيات و علم ‏و شعور و قدرت و كمالات ديگر بهره‏مندند، ليكن طالب كمالات بيش‏تر و درجات زيادترى ‏هستند؛ زيرا علم و حيات و شعور موجودات در حد وجودى آنهاست. آنان مى‏كوشند به درجات ‏بالاتر صعود كنند. خلاقيت و ابتكار برخى از پرندگان و جانوران از شگفت‏ترين كارهاى ‏آنهاست كه علوم شمه‏اى از آن را كشف كرده و از شعور مرموز آنها پرده برداشته ‏است.
‏هر موجودى از داشتن كمال در ابتهاج و التذاذ است و در حفظ ‏آن كوشاست و نسبت به كمالاتى كه ندارد، بى‏قرار و مشتاق است. موجودات به حسب ظرفيت ‏وجودى، از آن چه دارند، خوشنودند و از آن چه ندارند، متنفر و فرارى‏اند. به همين ‏جهت طالب و عاشق مراتب بالاتر و كمالات وجودى والاترند. مى‏روند تا محدوديت وجودى ‏را كنار زده و دايره وجودى خويش را وسعت دهند. اقتضاى اين عشق و شور در اين است كه ‏هيچ موجودى به مراتبى خاص بسنده نكند؛ زيرا در هر مرتبه‏اى پاى عدم‏ها و فقدان‏ها و ‏نداشتن‏ها و نبودها به ميان كشيده مى‏شود. موجودات مى‏روند تا به وجود و كمال و ‏جمال و قدرت‏مطلق برسند. كمال مطلقى كه از هرگونه نقص و كمبود منزه است. إِنَّا ‏لِلَّهِ وَإِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ ‏بدين مفهوم است. ‏بنابراين مجموعه كاروان هستى به سوى مبدأ و معاد حركت مى‏كند و هر موجودى مرگ و ‏حيات و حشر و قيامتى دارد. حشر انسان‏ها به خاطر اين‏كه حامل استعدادهاى بيش‏ترند و ‏از مراتب والاى وجودى مانند عقل و اراده و اختيار و آزادى برخوردارند و از انواع ‏جبرهاى طبيعى و غريزى و ژنيتيكى و جبر محيط و تاريخ آزادند و از فيض هدايت تكوينى و ‏تشريعى بهره كافى دارند، با ساير موجودات فرق خواهد داشت.
‏با ظهور رستاخيز كبرى، ‏تحولى بنيادى و انقلابى فراگير در تمام پديده‏ها پديدار مى‏گردد، تا جايى كه نظامى ‏برتر و آفرينش تازه و متكامل‏ترى تحقق پيدا مى‏كند. قيامت منحصر به انسان نيست، ‏بلكه يك دگرگونى مطلق و همه جانبه در تمام نظامات جهان است. علوم مادى نيز از ايجاد ‏چنين تحولى در آينده سخن گفته است.
‏به هر روى كمالات نسبى سرانجام به كمال مطلق ‏بايد برسند. تمام پديده‏ها مولود قدرت مطلق و عقل خلاق خداى عالَم است. باشد كه به ‏سرچشمه اصلى يعنى كمال مطلق باز گردند. انسان هم جزئى از كل است كه مطابق توان
‏وجودى خويش به انتهاى خط مى‏رسد و مطابق اعمال و كردار خويش كيفر و پاداش مى‏بيند (‏وإِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْاُمُورُ‏.
‏بخش ‏اول:‏ جهان پس از مر‏گ
‏حوادث شب اول قبر
‏بازپرسى همگانى نيست
‏حيات قبر
‏حيات قبر يعنى چه؟
‏نقدى بر اين ‏برداشت
‏پاسخ فلسفى حيات قبر
‏حكمت ‏تلقين مرده
‏بيدارى و آرامش روان
‏نقش ‏اجتماعى مراسم تلقين
‏حوادث شب اول قبر
‏اولين حادثه‏اى كه بعد از مرگ انجام مى‏گيرد، ‏سؤال و فشار قبرى است كه واقع مى‏گردد. قضيه سؤال و فشار قبر از دير زمان مورد بحث ‏و گفتگوى متكلمان و دانشمندان اسلامى قرار گرفته، و از قديم در زبان و سخن ‏مسلمان‏ها و پيروان مذاهب، شهرت پيدا كرده است. وقتى انسان مى‏ميرد و روحش از كالبد ‏خارج مى‏شود، در شب اول قبر، مورد سؤال و بازپرسى مرزبانان الهى (نكير و منكر) قرار ‏مى‏گيرد. اگر مرده منكر خدا و يا جنايتكار باشد، آن‏چنان در فشار قبر خواهد بود كه ‏مغزش متلاشى و استخوان‏هايش مى‏شكند! و اگر انسان مؤمن و نيكوكارى باشد، در بهترين ‏وضعيت روحى واقع شده و از عذاب قبر در امان خواهد بود.
‏متأسفانه برخى از متكلمان ‏به همين شهرت اكتفا كرده و زحمت تحقيق را به خود نداده‏اند و بر اثر ظاهربينى گمان ‏كرده‏اند مقصود از قبر، همين گودى تنگ و تاريك گورستان است! آن جا كه جسم بى‏جان ‏آدمى را دفن مى‏كنند! كه در بعضى روايات از آن به «لَحَد»‏تعبير شده است. اين برداشت از سوى منكران و برخى از روشنفكران مسلمان مورد انتقاد ‏قرار گرفته است. آنها مى‏گويند: اگر كسى در دريا غرق و طعمه ماهيان شود و يا بدنش ‏آتش گرفته و خاكسترش بر باد رود، ديگر قبرى نخواهد داشت، تا مورد سؤال و فشار واقع ‏گردد؛ مضافاً بر اين‏كه بدن بى‏روح، چگونه مورد پرسش و عذاب قرار مى‏گيرد؟! در حالى ‏كه احساس و حياتى ندارد، تا صداها را بشنود و فشار قبر را حس كند!
‏طرفداران ‏نظريه فوق كه در برابر اين‏گونه اشكالات، در بن‏بست قرار مى‏گيرند، جواب داده‏اند: ‏ذرات اصلى بدن انسان، از شكم ماهى و اعماق دريا، در گوشه‏اى از زمين گرد آمده و شب ‏اول قبر آنان، در آن مكان تشكيل مى‏گردد. آنها براى اين‏كه عذاب و سؤال قبر معقول ‏باشد، مى‏گويند: روح انسان در شب اول قبر به بدن يا باقى مانده آن، بر مى‏گردد و ‏سپس تا قيامت بدن را ترك مى‏كند!
‏آنها چون حقيقت قبر را نشناخته‏اند، افسانه ‏بافته و چون حقيقت را نديده‏اند ره‏افسانه زده‏اند! ولى واقعيت بالاتر از اين‏گونه ‏تصورات عاميانه است. در اين ميان ماترياليست‏هاى فرصت طلب و روشنفكران علم زده، اين ‏برداشت غلط را دستاويزى يافتند، تا بر مذهب بتازند و يك اشكال از آن بسازند و ‏بگويند: عده‏اى در شب اول مرگ يك انسان، رفتند و ضبط صوتى در قبرش گذاشتند و آرد ‏نخود در دهان مرده ريختند، تا حقيقت را كشف كنند؛ آنها پس از دو شب رفتند و قبرش را ‏شكافتند، ولى اثرى از سؤال و جواب نيافتند، و اين آزمايش ثابت كرد سؤال «نكير و ‏منكر» بى‏اساس است، و با فرا رسيدن مرگ، حيات انسان خاتمه پيدا مى‏كند!
‏اينان ‏گمان كرده‏اند مقصود از قبر همين حفره وحشتناك يك متر در دو متر است! در حالى كه از ‏اخبار ائمه معصوم(ع) استفاده مى‏شود قبر سرآغاز حيات برزخى انسان است و پرسش ‏مرزبانان مستقيماً از روح، در قالب جسم مثالى انجام مى‏شود، نه در كالبد مادى! ‏علامه بزرگوار مجلسى و فيض كاشانى حوادث قبر را – از روايات – بدين‏گونه برداشت ‏كرده‏اند: منظور از قبر، اين گودال تنگ و تاريك نيست، بلكه مراد، جايگاه روح انسان ‏در عالم برزخ است؛ زيرا روح، پس از دفن بدن و از شب اول قبر زندگى برزخى را شروع

 

دانلود فایل