دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق آراء تربیتی پیشگامان تعلیم و تربیت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق آراء تربیتی پیشگامان تعلیم و تربیت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق آراء تربیتی پیشگامان تعلیم و تربیت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق آراء تربیتی پیشگامان تعلیم و تربیت

دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 334 کیلو بایت
تعداد صفحات 171
برای دانلود فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

آراء تربیتی پیشگامان تعلیم و تربیت

جان آموس كومنیوس ( 1670-1592)[1]

از میان مصلحان تربیتی كه در طول زمان پا به عرصه وجود نهاده اند، ژان كومنیوس در خور مقامی عالی است. تاریخ زندگی او مشحون از شكنجه و عذاب است.­ تربیت اولیه او بسیار ناقص بود . وی در بیست سالگی به یك مدرسه علوم دینی، واقع در ناسوی هربون[2]­رفت تا كشیش شود. او اطمینان داشت كه تربیت باید به سوی مسیحیت متوجه باشد، وگر نه راهی به سوی تركستان خواهد بود.­او هم مانند بیكن عقیده داشت كه توانا بود هركه دانا بود و بر موضوع های سود مند تاكید می كرد.­او هم پیشرفت را از راه علم ممكن می دانست، نه از راه بشر دوستی. كومنیوس كتاب خوان حریصی بود كه به ویژه از كتاب های افلاطون، سیسرون، پلوتارك و كوینتی لین لذت می برد. ( مایر، 1374، ص 298 )

كومنیوس اصولا یك فرد خوش بین بود. در حالی كه بیشتر الهیون هم زمان او بر شرارت و سركشی بشر تاكید می كردند، او بر عظمت بشر تاكید می نمود، زندگی را نبرد گاه خیر و شر می دانست و برای اطمینان خاطر مطمئن بود كه خیر پیروز خواهد شد. او تنها دارای نظر انتزاعی در تربیت نبود، بلكه در سراسر زندگی خود می خواست كه آرمان های خود را به صورت عملی در آورد و تمدن را از راه فعالیت عملی پیشرفت دهد. هدف و منظور تربیت به نظر كومنیوس این است كه فرد بشری مانند مسیح بارآید و این بدین معناست كه تعلیم باید برای زندگی باشد، نه فقط برای یك شغل بخصوص. همچنین می رساند كه بین عمل و آرمان ارتباط وجود دارد و فضیلت به منزله قلب فرآیند تربیتی است. كومنیوس را می توان متفكری فانی در خدا نامید زیرا خدا در نظر او آغاز و انجام تربیت بود. كومنیوس می گوید تربیت صحیح باید از خانه به مدرسه انتقال یابد. محصلان را باید به گروه هایی تقسیم كرد و به آنان درس داد. بیشتر معلمان همزمان او طرفداران جدی انضباط بودند و این رفتار در نظر كومنیوس قابل تاسف بود؛ زیرا او كودك را با گیاه در حال رشد مقایسه می كرد و می گفت باید با كمال دقت و از روی محبت رشد او را راهنمایی كرد. ( همان، ص 300)

كومنیوس چهار گونه موسسه تربیتی طرح می كند: نخست «مدرسه دامان مادر» كه نمودار تربیت كودك در خانه است. در این مرحله مهم این است كه والدین نمونه های سودمندی برای كودكان خود باشند و در خانه بر آرمان های اخلاقی و مذهبی تكیه شود.

دوم، « مدرسه زبان مادری » است كه در آن به تحصیل زبان مادری بیش از ادبیات باستان یونان و روم تكیه خواهد شد و در عین حال علم و هنر نباید فراموش شود.

سوم، « مدرسه لاتین » كه مختص دانش آموزان بهتر است كه در آن علاوه بر زبان های یونانی، لاتین و عبری باید بر مقدمات علوم و ادبیات و هنر ها نیز تاكید شود.

چهارم، « مدرسه دانشگاه و سفر » كه پیشوایان جامعه را می آفریند. این مدرسه مختص بهترین دانش -آموزان است و باید آنان را برای پژوهش های اصلی و تكاپو در آرمان ها و اخلاقیات اقوام گوناگون تشویق كند.

كومنیوس مانند مربیان پراگماتیست بر عمل تاكید می كند. « یادگیری از راه عمل » مفتاح نظام او بود و می گفت ما نوشتن را از راه نوشتن، و استدلال كردن را با استدلال كردن یاد می گیریم؛ ولی تنها عمل كافی نیست، بلكه باید استعداد های انتقادی و تحقیقی دانش آموزان را پرورش داد و این وظیفه عقل است كه پایه ای برای داوری فراهم كند. ( همان، ص 302)

كومنیوس معتقد است كه باید كودكستان در همه نقاط، مدرسه ابتدایی در هر دهستان، قصبه كوچكی یا ده، یك دبیرستان در هر شهر و یك آكادمی در قلمرو هر دولت و حتی در هر ناحیه بزرگی موجود باشد. كودك اگر بتواند، باید چهار مرحله سازمانی مدارس را متوالیا و بدون انقطاع طی كند. معذلك به عقیده كومنیوس تحصیلات دوره ابتدایی باید طوری تنظیم شده باشد كه وقتی كودك آن را به پایان می رساند تربیت عمومی او به درجه ای از كمال نسبی رسیده باشد كه وی را از ادامه تحصیل بی نیاز سازد. ( شاتو، 1355، ص 124 )

چون هدف آن است كه به تمام اطفال تعلیمات عمومی كه قادر باشد همه قوای انسانی را پرورش دهد داده شود، كومنیوس معتقد است كه باید همه آنها را تا آنجا كه میسر است با هم پیش برد تا یكدیگر را تشویق كنند، به كار و كوشش بر انگیزند ، موجب تصفیه اخلاق یكدیگر شوند و خویشتن را به تمام فضایل از جمله فروتنی، حاضر خدمتی، برادری و همبستگی متقابل بیارایند. وی مخصوصا بر این نكته ایمان دارد كه تعیین استعداد افراد برای كار های علمی و ادبی و دستی در سنین پایین اقدامی عجولانه است ؛ زیرا قبل از سن 13-14 سالگی قدرت های ذهنی و تمایلات روان به صراحت تجلی نمی كنند. از طرف دیگر، تنها اطفال ثروتمندان، اشراف یا صاحب منصبان قضایی و اداری برای بر عهده گرفتن این قبیل مشاغل زاده نشده اند تا در های مدارس لاتین تنها به روی آنها گشوده شود و دیگران به عنوان كسانی كه هیچ گونه توقعی از آنان نتوان داشت رانده شوند. همای هوش و ذكاوت آنجا كه خواهد و هرگاه كه اراده كند فرود آید. به عقیده كومنیوس این واقعیت كه هوش هایی طبعا ضعیف و نسبتا محدود یافت می شوند مانعی در راه اجرای تعلیمات عمومی نیست بلكه بر عكس الزامی است بر اینكه تمام افراد پرورش یابند. هرچه كودكی از نظر هوشی ضعیف تر و ابله تر باشد، به همان نسبت بیشتر به كمك نیازمند است تا خویشتن را از بلاهت برهاند و ضعف خود را درمان كند. به عقیده كومنیوس ممكن نیست بتوان ذهنی چندان بی استعداد یافت كه پرورش نتواند كم كم آن را بهبود بخشد. اگر هم چنین فردی هیچ گونه پیشرفتی از لحاظ تحصیلی نداشته باشد لااقل از نظر اخلاق و رفتار ملایم تر خواهد شد. بنابراین هیچ كس را نباید از مزایای تعلیم و تربیت محروم كرد. ( همان، ص 126)

در اجرای اصل تربیت كومینوس معتقد است كه مسیر طبیعت از عام به خاص است و از ابتدای كار معلم همواره مفاهیم ابتدایی را به شاگرد عرضه خواهد كرد تا فكر كلی را آشكار سازد. سپس به تدریج و به صورتی غیر محسوس به موضوعات دور تر و در سطح بالاتر خواهد پرداخت. آموختن به معنای: از دانسته به ندانسته، از ساده به پیچیده ، از نزدیك به دور، از با قاعده به بی قاعده و از مجسم به مجرد رفتن است. برای احتراز از اینكه توجه شاگردان از موضوع درس منصرف و در نتیجه قدرت ذهنشان تضعیف شود معلم در یك زمان معین فقط یك موضوع را بدآنان عرضه خواهد كرد و مادام كه موضوعی كاملا درك نشده باشد توضیحات مربوط به آن را برای آغاز كردن مطلب دیگر قطع نخواهد كرد. كومنیوس اصرار می ورزد كه دانستن به معنای انباشتن ذهن از معلومات نیست بلكه به معنای آگاهی از مطالبی است كه مفید است و منظورش از مفید بودن تنها مزایای مادی نیست بلكه بیشتر نتایج اخلاقی است. ( همان، ص 136 )

حقیقت آن است كه وقتی، بعد از سه قرن، آثار تربیتی كومنیوس را مطالعه می كنیم، در نظر ما همچون پیامبری بزرگ جلوه گر می شود. پیامبری كه عاشق ظهور تفاهم بین المللی و ایجاد مدارس دموكراتیك است و این را مقدمه لازم آن می داند. پیامبری كه بر تعلیم و تربیت توام با سیاست، سیاست به معنی لغوی و عالی كلمه، اعتماد می كند تا بدین وسیله از هر كودكی مردی و از هر مرد، كارگری خوشبخت در كار گاه انسانیت بسازد. ( همان، ص 138 )

كومنیوس به رسالت انسان اعتقاد كامل داشت و آموزش همه كودكان از فقیر گرفته تا غنی، مرد و زن، باهوش و كند هوش را مورد نظر داشت. او را فردی انسان گرا دانسته اند زیرا در نظر خدا همه افراد را با ارزش و یكسان می دانست. افكار آموزشی وی تاثیرات عمیقی بر شیوه های آموزشی بر جای گذاشته است. كومنیوس، هدف از آموزش و پرورش را كسب دانش، اخلاقیات و مذهب می دانست و معتقد بود كه آموزش و پرورش باید انسان را برای زندگی كردن آماده كند و از این رو باید امكان تربیت برای تمام طبقات مردم فراهم گردد.

یكی از آثار ارزنده او هنر بزرگ تعلیم [3] نام دارد كه در آن هنر و فن آموزش همگانی و راهنمایی كامل برای ایجاد مدارس در جوامع، شهرها و روستاهای مختلف ارائه نموده است. ( مفیدی، 1381، ص 58 )

ژان ژاك روسو[4] (1778-1712)

ژان ژاك روسو در ژنو به دنیا آمد، اما بیشتر عمرش را در فرانسه گذراند. او فكر می كرد كه انسان ها اساسا خوبند، اما به سبب تمدن، به انحراف كشیده شده اند. او بر این باور نبود كه مردم باید از همه پیشرفت های هنری فن آورانه خود دست بردارند، اما معتقد بود كه این پیشرفت ها، خصوصا در جایی كه ما را از طبیعی بودن باز می دارد، باید تحت كنترل در آید. به عبارت ساده، روسو جنبه هایی از تمدن را كه به زندگی طبیعی آسیب نمی رساند، مورد بحث قرار داد. پیشنهاد های روسو برای تعلیم و تربیت در كتاب امیل، كه كودكی را از تمدن دور و در منطقه روستایی تربیت می كند، یافت می شود. از زمان ورود به منطقه روستایی، امیل یك معلم خصوصی دارد كه مراقب آن است تا كودك به طور طبیعی زندگی كند، و معلم بر آن است تا اشیا را طوری تربیت دهد كه امیل از طبیعت یاد گیرد.

روسو معتقد است كه كودكان نه به عنوان بزرگسالان كوچك اندام، بلكه به عنوان موجوداتی كه مراحل مختلف رشد را طی می كنند نگریسته می شوند. این تصور در مورد كودك به عنوان شخص رو به رشد به ویژه بر روان شناسانی چون جی. استانلی هال[5] بنیان گذار روان شناسی علمی كودك، تاثیر گذاشت. دیدگاه روسو به مربیان كمك كرد تا سوالاتی مرتبط با اینكه چه چیزهایی برای كودكان طبیعی است، مطرح كنند. به عبارت دیگر، برای كودكان طبیعی نیست كه برای مدتی طولانی بی حركت بنشینند، حواس خود را بر امور انتزاعی متمركز كنند، ساكت بمانند، یا كنترل عضلانی ظریف به نمایش بگذارند. روسو به مربیان كمك كرد تا نسبت به مراحل فیزیولوژیكی، روان شناختی و رشد اجتماعی كودك حساس تر شوند. توجه او به جنبه های فیزیولوژیكی یادگیری مستقیما بر نظریه های افرادی چون ماریا مونته سوری [6] تاثیر گذاشت. التفات روسو به ماهیت رشد كودك، و اعتقاد او به خوبی ذات انسان ها، صحنه را برای تعلیم و تربیت « كودك محور» معاصر فراهم نمود. آنچه روسو حقیقتا به آن اعتقاد داشت، این بود كه علایق كودك باید راهنمای تعلیم و تربیت باشد. علاقه همان هوس نیست و منظور روسو از «علاقه»، گرایش ذاتی كودكان به كشف جهانی است كه در آن زندگی می كنند او به استقلال كودكان معتقد بود، اما آن را یك استقلال طبیعی كه كودكان باید به نتایج طبیعی رفتارشان تن در دهند، می دانست. ( اوزمن، كراور، 1387، ص 216 )

روسو برای تعلیم و تربیت سه منبع مشخص كرد:

1- طبیعت، رشد خود جوش اعضا و استعداد ها.

2- موجودات انسانی، كاربرد های اجتماعی كه بر این رشد عرضه می كنیم.

3- اشیا، فراگیری تجربه شخصی از محیط پیرامون. ( همان، ص 223 )

روسو از نخستین كسانی بود كه علیه حالت رسمی آموزش و پرورش طغیان كرد و از حقوق فرد در تعلیم و تربیت سخن راند. وی با تمدن كه جنبه قرار دادی دارد، خصومت ورزید. روسو بر این باور بود كه « انسان باید خود سرنوشت خویش را تعیین كند و تحقق خصلت های اجتماعی خود را عهده دار شود » (صفوی، 1362، ص 26 )

روسو در امیل و تمام آثارش اعتقاد فراوانی به عالم طبیعی دارد و می گوید(( هر چیزی به همان صورتی كه پرورده قدرت آفریدگار جهان است خوب است، اما هر چیزی در دست انسان تغییر ماهیت می دهد )). بنابراین، تعلیم و تربیت چنان چه بخواهد با طبیعت هم نوا شود، باید به كودك احترام بگذارد. از آنجا كه كودكان از نظر طبیعی با هم متفاوتند، آموزش و پرورش باید فردیت كودك را مورد توجه قرار دهد. وی مصرانه سفارش می كرد كه كار تعلیم و تربیت را با شناخت دانش آموزان آغاز كنید؛ زیرا به طور قطع و یقین آنان را درست نمی شناسید. به اعتقاد وی، قبل از اینكه كودك توانایی فهمیدن به دست آورد، نباید به او چیزی آموخت. روسو بیشترین اهمیت را برای فعالیت جسمی و تندرستی قائل بود و عقیده داشت كه علایق طبیعی كودك نظیر كنجكاوی و بازی، در تعلیم و تربیت او نقش مهمی ایفا می كند. او معتقد بود كه آموزش و پرورش كودك باید كمتر گفتاری و بیشتر حسی و تجربی باشد. روسو پاها، دست ها و چشم ها را نخستین معلمان كودك می دانست و عقیده داشت كه جایگزین كردن كتاب به جای آنها به منزلة آن است كه كاربرد عقل و خرد دیگران را بیاموزد. روسو بر این باور بود كه كودك باید بیش از موضوعات درسی مورد توجه بزرگسالان باشد او همچنین می پنداشت كه تاكید بیش از حد بر حافظه درست نیست و عقیده داشت كه تعلیم و تربیت باید گسترده و همه جانبه باشد، به گونه ای كه توانایی های بالقوه ی كودك شكوفا گردد. ( همان، ص 27 )

روسو عقیده داشت كه تربیت را باید از زمان حال آغاز كرد. مدرسه مقدمه ای برای زندگی نیست، بلكه تمرین در زندگی است. كودك بیش از همه چیز باید از عیب های اجتماع در امان باشد تا فضیلت های او رشد كند. ( مایر، ترجمه: فیاض، 1374، ص 332 )

روسو بیان می دارد كه ما باید به كودكان مهلت بدهیم. یاد دادن واژه هایی كه عاری از مفهوم باشند، تلف كردن وقت است. معلم باید دموكراسی واقعی را به كار بندد. تربیت باید با فعالیت و به ویژه با استعداد ما درباره محبت و دست زدن به كوشش های سودمند، اندازه گیری شود.

روسو پدر روان شناسی نوین كودك است. او پایه های برنامه جدید آموزشی را بنا نهاد وبر اهمیت فعالیت ها تاكید كرد. او دریافت كه كودك باید از باطن شكفته شود. او می دانست كه زبان را باید با روشی نوین آموخت و اعتقاد داشت كه كنجكاوی و سود مندی باید اصول برنامه آموزشی باشد. ضعف نظام روسو هم آشكار است. او فعالیت های معلم را محدود كرد و گفت باید بخش كوچكی از تربیت باشد. امروز ما می دانیم كه راهنمایی های جامع، نخستین وظیفه تربیت است و در صورتی كه این راهنمایی به وسیله معلم به عمل نیاید، به وسیله عوامل ارتباطی و رسوم فرهنگی اعمال خواهد شد و معیار های متوسطی برای فرد و اجتماع به بار خواهد آورد. چیزی كه در یك نظام تربیتی صحیح لازم است، عقلانی كردن احساسات و افزودن بر عقل از راه پرورش سائق های خلاق است.

عقل در میان تمام استعداد های بشر از همه حاد تر است و روسو امكانات آن را دست كم گرفته است. شباهت مستقیمی میان روسو، كانت و پستالوزی [7] وجود دارد. نفوذ روسو بر تربیت معاصر، به ویژه در امریكا، بی اندازه است. او پیامبر آزادی و عدم مداخله است، ولی ما باید به خاطر داشته باشیم كه آزادی خلاق در تربیت مستلزم احساس مسئولیت و حس فداكاری اجتماعی است. (همان، ص 340 )

روسو به چهار مرحله در رشد كودكان اشاره می كند.

1- مرحله جسمانی – تولد تا 5 سالگی

2- مرحله توحش – 5 تا 12 سالگی

3- دوره عقلانی – 12 تا 15 سالگی

4- مرحله اجتماعی – 15 تا 20 سالگی ( همان، ص 333)

او در كتاب امیل مطالب بسیاری درباره تربیت كودك از بدو تولد تا بزرگسالی گنجانیده است و البته باید گفت روسو خود هرگز نقش پدر را برای فرزندان خود در زندگی واقعی اش ایفا نكرد و فرزندانش را به موسسات مخصوص نگهداری كودكان ناشناس فرستاد. در این جا باید متذكر گردیم اگرچه عقاید روسو از محتوای نوشته های مختلف سیاسی، اجتماعی، آموزشی دیگر وی هویدا است، اما از جهت اهمیت نظریه های تربیتی او در كتاب امیل، به بررسی آراء او خواهیم پرداخت. (­مفیدی، 1381،­ص 76 )

« امیل » كه در حقیقت نمایانگر عقاید و نظریات تربیتی روسو است، ابتدا صورت داستان داشت، ولی در حقیقت حاوی مطالب بسیار گسترده در مورد جنبه های مختلف پرورش كودك، آموزش، تغذیه و ارزش شیر مادر و لزوم تغذیه كودك از شیر مادر، نقش پدر به عنوان مربی، معلم خصوصی و راهنما و مسائل دیگر است و طیف وسیعی از جنبه های تربیتی و آموزشی كودك را از بدو تولد تا بزرگسالی، انتخاب شغل و حرفه و ازدواج را در بر می گیرد.

در این جا سعی می شود تا عقاید كلی روسو را درباره كودك و دنیای آموزشی و زندگی او شرح دهیم:

توجه به طبیعت كودك

روسو در بحث پیرامون طبیعت منحصر به فرد كودك با عقاید زمان خود در ستیز بود و با تصورات غلط زمان كه با كودك و قابلیت هایش وقعی نمی نهاد، سخت مخالفت می ورزید و مكررا اظهار می كرد كه به كودكان باید بر طبق سن و سالشان رفتار كنیم. زیرا طبیعت به كودك قبل از بالغ شدن به چشم كودك می نگرد، و اگر قرار باشد چنین نظمی را بر هم بزنیم، میوه های بیشتری خواهیم داشت بی طعم، كه در خطر فساد قرار می گیرند. یعنی عده ای كودكان دانشمند خواهیم داشت كه روحشان هنوز كودك است. پس باید كودك را در كودكی پخته كرد. ( همان، ص 78 )

تاثیر جامعه خانواده و اجتماع

روسو معتقد به فساد اجتماع بود و سعی داشت تا قهرمان خود امیل را از فساد و تباهی های جامعه دور نگه دارد بدین ترتیب، امیل در سرزمینی تنها و فقط با مربی اش (تا سن 12 سالگی ) بسر برد. عقاید روسو درباره تاثیر اجتماع بر انسان به صورت زیر خلاصه می شود:

طبیعت انسان را نیك پدید آورده، ولی این جامعه او را شریر تربیت نموده است، طبیعت انسان را آزاد آفریده، ولی جامعه او را بنده گردانیده است، طبیعت انسان را خوشبخت آفریده ولی جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است. واضح است كه این قضایا به هم مرتبط بوده و بیان یك حقیقت هستند و آن این كه از دیدگاه روسو، نسبت اجتماع به عالم طبیعت مانند نسبت شر است به خیر.

مسئله عمده دیگر این كه، از لحاظ فلسفه طبیعت گرایی[8] كه روسو از پیروان آن می باشد، آموزش و پرورش باید امكان رشد طبیعی را برای كودك فراهم سازد و تربیت وقتی حقیقی خواهد بود كه به طبیعت و نیروها و امیال كودك فرصت دهد كه به سرعت رشد و نمو نمایند و باید از هر گونه دخالت خودداری گردد. به همین سبب طبیعت گرایان گاهی مدارس را به منزله سرباز خانه هایی می دانند كه آزادی كودك را محدود می سازند. درباره تربیت در محیط خانه نیز تردید دارند و بعضی از طبیعت گرایان معتقدندكه برای تربیت كودك بایداو از محیط خانه و دخالت والدین دور نگاه داشت. از جمله اینها روسو اعتقاد داشت كه امیل باید از زندگی خانوادگی در دوران طفولیت جدا گردد و باید درس خود را نه از انسان بلكه از طبیعت فرا گیرد. ( مفیدی، 1381، ص 79 )


1. John Amos comenius

2. Herbon Nassau

[3]. The great didactic

[4]. Jean Jacques rousseau

[5]. G – Stanley hall

[6]. Maria montessori

[7]. pestalozi

[8]. Naturalism