تحقیق امام خمينى + آزادي 45 ص 💯

دانلود تحقیق امام خمينى + آزادي 45 ص باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

تحقیق امام خمينى + آزادي 45 ص

تحقیق-امام-خمينى--آزادي-45-صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 48 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏1
‏امام خمينى و آزاديها
‏در كشور ما، هرچند در نزد روشن فكرها و عالمان آگاه و دل سوز، در رابطه با سرنوشت ايران و اسلام، از آزادى سخن مى‏‏‏رفت، اما كشانيده شدن اين مقوله پرسش انگيز به ميان جامعه و مردم كوچه و بازار، از دوران مشروطيت آغاز گشت. آزاديخواهى و عدالت‏‏‏طلبى در عصر استبداد زده قاجار، بسيارى را دل باخته خويش ساخته و در راه نجات و پديد آوردن حاكميت ملت‏‏‏برانگيخته بود. در اين جهت، نمى‏‏‏توان نقش و تاثير سخنان بيدارگرانه فيلسوف و مفسر بزرگ سيد جمال الدين اسدآبادى را ناديده انگاشت. ‏(1) ‏مخاطبان وى در ميان تحصيل كرده‏‏‏هاى متقدم و متجدد – در داخل و خارج از كشور – به ميزان شايسته‏‏‏اى به خود آگاهى اجتماعى و تاريخى دست‏‏‏يافته، و پس از تبعيد و شهادت او در دوره ناصرى و مظفرى تاثيرگذار بوده‏‏‏اند.‏ (2) ‏به هر حال در طى ساليانى كه بر ما گذشت، همچنان آزادى، ذهن و جان ايرانيان را به خود مشغول داشته و شهيدها برگرفته است.
‏در اين مجال مى‏‏‏كوشيم تا از نظرگاه رهبر فقيد انقلاب ، مفهوم و گستره آزادى را به دست آوريم. بى‏‏‏گمان، جنبش 15 خرداد – كه طليعه حركت دينى – سياسى نوينى در سده اخير تاريخ كشورمان شناخته مى‏‏‏شود – در پى نهضت ملى نفت و انقلاب مشروطيت رخ داده وبى ارتباط با مقوله آزادى خواهى نيست. از اين رو، ضرورت تحليل آزادى از منظر رهبرى نهضت اجتناب ناپذير است. كوتاهى در ارايه مفاهيم معقول آزادى و تحقق آن در ابعاد فردى و جمعى، خواه ناخواه بر روند حركت ملت، تاثيرهاى نامطلوبى نهاده و دين و انقلاب مبتنى بر آن را دچار ابهام و چالش و آسيب پذيرى مى‏‏‏سازد. مشاهده آثار گسست نسلهاى انقلاب، بيش از پيش لزوم پرداختن به آرمان آزادى و روشن گرى نسبت‏‏‏به مرزهاى آن و همچنين اقدام خيرخواهانه اجتماعى در نيل به حقوق شهروندى را آشكار مى‏‏‏گرداند. پيش از نقل سخنان و مواضع رهبرى در رابطه با آزادى، تاملى در گفتارهاى مرتبط با آن خواهيم داشت و از نقد و نظر انديشه ورزان دينى آگاه خواهيم گشت.
‏دكتر على شريعتى، ضمن آن كه آزادى را در نگاه زلال و فطرى مذهب، برخوردار از ژرفايى در خور تقدير تلقى مى‏‏‏كند، در بستر تاريخى و فكرى مغرب زمين، دچار تنگناى معنوى و اجتماعى مى
‏3
‏‏‏نگرد. مى‏‏‏توان آزادى جنسى و فردى را از آن جمله برشمرد.
‏”اين كلمه [آزادى] در مذهب يك بعد بى‏‏‏نهايت عميق دارد، اما در تاريخ و در فلسفه‏‏‏هاى ماترياليستى جديد، معناى خيلى خلاصه شده سطحى و بدون دامنه دارد، به هر حال آزادى يكى از ابعاد اساسى وجود انسان است”.‏ (3)
‏بهره گيرى منفى پاره‏‏‏اى از افراد و اقوام بشرى از آزادى، نمى‏‏‏تواند توجيه كننده شيوه استبدادى باشد و موجب سلب آزادى‏‏‏ها – كه بستر ساز استعدادهاى روانى و عقلانى و اجتماعى انسان است – گردد. آفرينش آدمى و آزادى، پيوندى تنگاتنگ داشته و بدون آن نيل به مقام انسان كامل ممكن نيست. پيامبران ابراهيمى با دعوت به توحيد و تقوا، در واقع از سويى آزادگى و آزادى مردم را خواستار بودند و از سويى ديگر، طريق برخوردارى معقول و مقبول از آزادى و اختيار را نماياندند.
‏استاد محمد تقى جعفرى، پس از بررسى مفاهيم رهايى و آزادى طبيعى محض توام با انتخاب هدف، و آزادى تصعيد شده و اختيار، به منظور تعريف آزادى، آن را در كنار حق حيات و حق كرامت، به عنوان حق آزادى مى‏‏‏نشاند.
‏”اين حق[آزادى] مانند حق حيات و حق كرامت از عنايات خداوندى است كه بر بندگانش مرحمت فرموده است. لذا با كمال صراحت مى‏‏‏گوييم: مزاحمت‏‏‏با حق حيات و كرامت و آزادى، در حقيقت مخالفت‏‏‏با مشيت‏‏‏بالغه خداوندى است”.‏ (4)
‏از اين منظر متعالى، انسان هنگامى به آزادى معقول دست مى‏‏‏يابد كه در برخوردارى‏‏‏هاى فردى و جمعى خود، به آگاهى و شناخت هدف‏‏‏هاى والاى زندگى انسانى و امكان وصول بدان همه نايل گشته باشد. بدين سان، آزادى زمينه‏‏‏ساز كمال عقلانى و اجتماعى بشر است و نمى‏‏‏توان مردمان را از بركات آن بى‏‏‏نصيب ساخت. هر نوع بينش و كوشش مغاير با حق آزادى انسانها، خلاف فطرت الهى بوده و حيات و كرامت انسانى را دست‏‏‏خوش آسيب مى‏‏‏سازد.
‏استاد مرتضى مطهرى ، با بيان نزاع ميان ارباب كليسا و قدرت از يك سو، و مردم و مصلحان جامعه از ديگر سو، بر سر حاكميت و حقوق انسانى و اجتماعى شهروندان، يادآور مى‏‏‏شود كه : “از نظر فلسفه اجتماعى اسلامى، نه تنها نتيجه اعتقاد به خدا پذيرش حكومت مطلقه افراد نيست و حاكم در مقابل مردم مسووليت دارد، بلكه از نظر اين فلسفه تنها اعتقاد به خداست كه حاكم را در مقابل اجتماع مسؤول مى
‏3
‏‏‏سازد. “‏ (5) ‏بدين سان، آنان كه به نام خدا و مذهب، تنها از تكليف سخن مى‏‏‏رانند و حقوق مردم، به ويژه آزادى را ناديده مى‏‏‏انگارند، درصدد احياى نزاع دين و آزادى اند. شهيد مطهرى، در تطبيق اسلام و مسيحيت كليسايى، آشكارا از همخوانى مفاهيم دينى با آزادى، سخن به ميان مى‏‏‏آورد و اختناق اجتماعى را با آموزه‏‏‏هاى قرون وسطايى كليسا سازگار مى‏‏‏شمارد.
‏”از نظر اسلام مفاهيم دينى هميشه مساوى با آزادى بوده است. درست‏‏‏برعكس آنچه. . . در غرب جريان داشته، يعنى اين كه مفاهيم دينى مساوى با اختناق اجتماعى بوده است”‏ (6) ‏.
‏امام خمينى (قدس سره) ، بر اين باور است كه : يكى از بنيادهاى اسلام، آزادى است. . . فطرتا يك انسان، آزاد[آفريده] شده است”.‏ (7) ‏رهبرى در اين منظر، پيش از آن كه عنوان حكومت را پذيرا باشد، رويكرد خدمت‏‏‏گزارانه خواهد داشت. حاكم مسلمان در تامين و تضمين حقوق مردم به خصوص آزادى كه برآمده از فطرت توحيدى آنان است، گام برمى دارد. پاس داشتن آزادى‏‏‏هاى ملت، خدمت ماندگار و تاثيرگذار است كه رهبر شايسته برعهده خويش مى‏‏‏شمارد.
‏”اگر به من بگويند خدمت‏‏‏گزار; بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست، خدمت گزارى مطرح است. اسلام ما را موظف كرده كه خدمت كنيم”.‏ (8)
‏در برابر اهانت‏‏‏شاه و دستگاه طاغوتى‏‏‏اش به مردم انقلابى، امام بر آشفته شده و آزادى خواهى و استقلال طلبى يك ملت را نشانه تمدن و حاكى از حقوق اوليه بشر تلقى مى‏‏‏كند.
‏”مردم كه قيام كرده اند، آزادى مى‏‏‏خواهند! . . . اين مردمى كه آزادى و استقلال مى‏‏‏خواهند، اينها وحشى نيستند، اينها متمدن‏‏‏اند كه آزادى و استقلال مى‏‏‏خواهند. وحشى ها، آنها هستند كه استقلال و آزادى را از اينها گرفته اند. استقلال و آزادى، دو تا چيزى است كه از حقوق اوليه بشر است”.‏ (9)
‏4
‏بدين گونه حكومتهايى كه با آزادى و استقلال مردم، سر ناسازگارى گرفته و آنان را سرگرم امور معيشتى و دغدغه‏‏‏هاى شخصى و فرقه‏‏‏اى مى‏‏‏سازند، راه خيانت را طى مى‏‏‏كنند. رهبر فقيد انقلاب، چنين حاكميتهاى جفا پيشه‏‏‏اى را بيگانه با تعالى و تمدن دانسته و به نوعى مشروعيت اين قدرتهاى جبار و طاغوتى را زير سؤال مى‏‏‏برد. اين همه از آن روست كه آنان، مردم را به جرم آزادى خواهى – كه در واقع نمايان گر جوشش فطرى و انسانى شان مى‏‏‏باشد – محكوم به تحقير و نابودى مى‏‏‏كنند. رواج آزادى‏‏‏هاى فردى و بى‏‏‏دردسر يا حمايت از آزادى‏‏‏هاى جنسى و لجام گسيخته، از سوى ارباب قدرت، مفهومى غير از وحشت آنان در برابر ميزان – كه همانا آراى ملت آزاد و به پا خاسته است – تداعى نمى‏‏‏كند. امام خمينى، با چنين مواضعى در قبال رنوشت‏‏‏شهروندان، نشان مى‏‏‏دهد كه حاكميت مشروع و كارآمد و برخوردار از رغبت و حمايت ملى را در بستر فريادهاى آزادى خواهانه و استقلال طلبانه، امكان‏‏‏پذير مى‏‏‏داند. حكومت، آن گاه كه فراخناى اين بستر را بر نمى‏‏‏تابد و به بهانه‏‏‏هاى واهى و با تمسك به شعارهاى دروغين، از تامين مطالبات فطرى ملت در جهت نيل به خليفه الهى خويش سرباز مى‏‏‏زند، منش و روش طاغوتى‏‏‏اش را آشكار مى‏‏‏سازد. امام خمينى با رهبرى ملت‏‏‏بزرگ ايران در انقلاب مبتنى بر خواسته‏‏‏هاى انكارناپذير فطرى و اجتماعى – آزادى و استقلال – خدمت گزارى صادقانه‏‏‏اش را به دين و ميهن خود متجلى ساخت. جانبدارى‏‏‏هاى آن پيشواى وارسته، پيش از انقلاب و پس از آن در دوران حاكميت جمهورى اسلامى از آزادى ملت، حاكى از ارج دادن به اين حق طبيعى و موهبت الهى بود. نگاهى به موضع گيرى امام در برابر شاه حاكى از جايگاه بلند آزادى شهروندان در قبال قدرت فرمانرواست.
‏”شاه هم مى‏‏‏گويد كه اعطا آزادى مى‏‏‏خواهم بكنم! يكى نيست كه بگويد: آقا تو چه كاره اى! كه اعطا آزادى مى‏‏‏خواهى بكنى؟ آزادى كه قانون اساسى به مردم داده است، شما اعطا مى‏‏‏خواهى بكنى! تو چه كاره هستى كه مى‏‏‏خواهى اعطا بكنى؟ . . . كسى كه همه مسووليت‏‏‏ها به گردن اوست، بايد بيايد پيش ملت – بايد اين چيز بشود – اين اگر هم بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمه‏‏‏اش كنند تا اين همه خون ريزى يى كه اين آدم كرده است، جواب بيايد بدهد. تا اين آزادى كه از مردم[سلب] كرده است‏‏‏بيايد جواب بدهد”.‏ (10)

 

دانلود فایل