بررسی مصطلحات اسلامی در شعر از آغاز تا قرن پنجم
بررسی مصطلحات اسلامی در شعر از آغاز تا قرن پنجم
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 171 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 200 |
دریافت فایل
رساله بررسی مصطلحات اسلامی در شعر از آغاز تا قرن پنجم در 200 صفحه ورد قابل ویرایش
چكیده
تحولات اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و سیاسی كه در پی ظهور اسلام در جامعه عربی، ایجاد شد به خودی خود، عرب را با مفاهیمی نو روبرو ساخت. و طبیعی است كه به تبع نیاز جامعه، موضوعات جدیدی شكل گرفت و به دنبال آن نیاز به تولد لغاتی نو، جهت پاسخگویی به این نیاز ایجاد شده در سطح وسیع، در جامعه عربی، احساس شد. ایجاد واژگان جدید تنها راه پاسخگویی به این نیاز نبود، بلكه بهترین راه، بارور كردن و تلفیق واژگان و عبارات با یكدیگر، به قصد بیان مفاهیم نو بود.
بنابراین مادة اولیة مصطلحات اسلامی، همان ریشههای لغوی موجود در عصر جاهلی است كه قالبهای اسلامی، در پی نیاز جامعه آن را وسعت داد.
البته نظر به اهمیت بالای مفاهیم اسلامی موجود در واژگان مولد، مجموعههای مختلفی در قالب فرهنگ نامههای گوناگون، در زمینه علوم اسلامی، به طور تخصصی شكل گرفت. از اینرو فرهنگهای متنوعی در زمینه اصطلاحات فقهی یا لغات و مصطلحات اصول اسلامی و یا در باب حقوق اسلامی و… تألیف گردید.
اما كیفیت كاربرد مصطلحات اسلامی در اشعار شعراء و اساساً میزان تأثیرپذیری شعر از آن، امری است در خور بررسی، كه كمتر بدان پرداخته شده؛ از این رو به آن شدیم كه پژوهشی در این باب انجام دهیم، تا نه به عنوان كاری كامل و در خور تقدیر بلكه در حد تحقیقی قابل نقد و بررسی، خدمت اهل نظر ارائه شود.
از آنجا كه دامنه موضوع و حیطه زمانی مورد بررسی، وسیع بود، در انتخاب مصطلحات اسلامی، دست به گزینش زدیم؛ به این ترتیب معیار را در این گزینش، اصول و فروع دین و مباحث مربوط به آن قرار دادیم و همین معیار نیز، در طبقهبندی ارائه شده در خصوص مصطلحات، در نظر گرفته شد.
كلید واژهها: مصطلحات، اصطلاحات، وضع، معنی، نقل، مخضرم، اموی، عباسی، اسلامی.
مقدمه
عرب جاهلی زندگی ساده قبیلهای داشت. قبیله تنها عنصر وحدت اجتماعی اعراب جاهلی محسوب میشد؛ قبیلهای كه عرب خود را وابسته به آن میدانست، از آن دفاع میكرد و نسبت بدان تعصب داشت. این قبایل، پیش از اسلام در جنگها و درگیریهای خونین دائمی به سر میبرند. تا اسلام آمد و در پی ظهور آن، واژه (امت) متولد شد. و به این ترتیب با تمسك به آیه شریفه: «إن هذه أمتكم أمه واحده و أنا ربكم فاعبدون»1، (امت) جایگزین (قبیله) شد؛ امتی كه در سایه آن، مطامع و منافع قبیلهای رنگ باخت و افراد را با توجه به عقاید و عواطف و اهداف مشترك، زیر چتر حمایت خود گردآورد. امت واحد اسلامی كه اجزاء آن هریك در جهت یاری یكدیگر و سوق دادن جامعه به سمت و سوی خیر و راستی در حركت بودند كه: «كنتم خیر أمته أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر».2
تحولات اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و سیاسی ایجاد شده در جامعه عربی، خود بخود عرب را با مفاهیمی نو چون؛ جهاد فی سبیل الله، اعتصام بحبل الله، ایثار در راه خدا و ترجیح مصلحت امت بر مصلحت فرد و قبیله، انفاق در راه خدا و… روبرو ساخت؛ و به تبع این مفاهیم نیاز به تولد لغات جدیدی كه بتواند پاسخگوی نیاز ایجاد شده در سطح وسیع باشد، بیش از پیش احساس شد.
برای پاسخگویی به این نیاز، تنها راه، ایجاد واژگان جدید نبود؛ بلكه بهترین راه بارور كردن و تلفیق واژگان و عبارات با یكدیگر به قصد بیان مفاهیمی نو بود. لذا در بسیاری موارد، مفهوم واژة به كار رفته در عصر جاهلی، با معنای آن در عصر اسلامی یكی است. البته به تبع وسعت و پیشرفت فكری، فرهنگی اجتماعی عرب در پی پذیرش اسلام، دامنة مفاهیم لغات موجود نیز گسترش یافت.
بنابراین مادة اولیه مصطلحات اسلامی، همان ریشههای لغوی موجود در عصر جاهلی است كه قالبهای اسلامی، در پی نیاز جامعه، آن را وسعت داد.
البته گاه برخی واژگان در عصر جاهلی نیز، در همان معنای مذهبی به كار رفتة در دورة اسلامی، استعمال شده است با این تفاوت كه كاربرد آنها در معانی مذهبی در عصر جاهلی بسیار قلیل و محدود بود به گونهای كه شاید استعمال آنها تنها در دایرة اشعار، شعرای اهل كتاب یا مخضرمین، آن هم به صورت اندك و دور از چشم، دیده میشد.
در عصر اسلامی، این قبیل واژگان نیز در زمرة مصطلحات اسلامی قابل بررسیاند. زیرا این واژگان و تركیبات اسمی در قالب فرهنگ اسلامی توانستند، در معنای مذهبی خود، رخ نمایند و شكل غالب و گسترده یابند به گونهای كه در سایة فرهنگ اسلامی، معانی دیگر این واژگان رنگ باخت و اندك اندك از رواج افتاد و یا به طور كامل فراموش شد. مثلاً واژهای چون: الرب، هرچند پس از اسلام نیز در معانی چون: صاحب و دارنده و… استعمال شد، اما به طور عمده الرب و تركیبات دیگرش ـ چون رب هذا البیت، رب العالمین و… مختص و منحصر به (الله) واحد گردید. این غلبه یك معنا بر دیگر معانی، تنها در سایه فرهنگ اسلامی میسر شده بود. و یا استعمال اسماء فرشتگان در اشعار كه پیش از اسلام به صورت قلیل و نادر تنها منحصر به شعرای اهل كتاب ـ مثلاً امیه بن ابیالصلت شاعر حنیف عصر جاهلی دیده میشد، در عصر اسلامی شكلی گسترده و متداول به خود گرفت.
از اینرو هرچند واژگانی چون الرب و تركیبات آن و یا اسماء فرشتگان زاییدة اسلام و فرهنگ اسلامی نبود و كاربرد آن پیش از اسلام نیز ریشه در ادیان آسمانی داشته است، اما از آنجا كه در پی ظهور اسلام این واژگان قلیل استعمال در معانی مذهبی به شكل عام و رایج وارد عرصه ادبیات شد لذا این قبیل واژگان نیز در دایرة مصطلحات اسلامی قابل ذكراند. كه البته به دلیل محدودیتهای موجود در ارائه مطلب، از پرداختن به این مقوله صرف نظر شد.
نظر به اهمیت بالای مفاهیم اسلامی موجود در واژگان مولد، كتبی چند در این باب تألیف شده است. این كتب از نظر ارزش علمی و لغوی بسیار سودمند است و به صورت كاملاً تخصصی به بررسی واژگان میپردازد. به این صورت كه مؤلف شاخة خاصی از شاخههای گوناگون علوم اسلامی را بر میگزیند و آنگاه به تناسب آن علم به بررسی واژگان در آن حیطه مشخص میپردازد.
به این ترتیب فرهنگهای متنوع در زمینه لغات و اصطلاحات فقه اسلامی، فرهنگ لغات و مصطلحات اصول اسلامی، فرهنگ لغات حقوق اسلامی و… شكل میگیرد .
اما كیفیت كاربرد مصطلحات اسلامی در اشعار شعراء و اساساً میزان تأثیرپذیری ادبیات به خصوص شعر، از مصطلحات اسلامی، امری است مهم و در خور بررسی، نظر به این امر، نیز با توجه به این كه در باب كاربرد مصطلحات اسلامی در شعر، كمتر كاری انجام شده است؛ از این رو تصمیم بر آن شد كه پژوهشی در خصوص مصطلحات اسلامی از آغاز تا سده پنجم انجام شود.
از آنجا كه امپراطوری قدرتمند عباسی دویست سال پایانی حیاتش را در ضعف و خمود ادبی پشت سر گذاشت، اصل كار را تا قرن پنجم قرار دادیم، به این ترتیب و شواهدی كه در ذیل هر واژه آمده از شعرای دورههای مختلف، از مخضرمین و صدر اسلام تا شعرای اموی و عباسی میباشد؛ از این رو در ذیل هر واژه حداقل سه یا چهار بیت شعر، از ادوار مختلف در كنار مفهوم لغوی و اصطلاحی، بیان و بررسی میشود.
به یقین بررسی تمامی مصطلحات با توجه به وسعت دامنه آن، طی پنج قرن كاری است وسیع؛ وسعت موضوع در كنار بررسی اشعار شعرای پنج قرن اول اسلامی، دشوار، دقیق و زمان بر است ضمن این كه زمینة گستردة بحث خودبخود امكان دسترسی به همة منابع و حتی بخش عمدهای از منابع موجود در زمینة علوم مختلف اسلامی را از ما سلب میكند. به گونهای كه انجام آن حداقل تدوین چندین و چند مجلد عظیم را توسط اهل فن میطلبد؛ اما انتخاب پنج سده اول از آن رو بود كه بتوان سیر تحول و تطور یك واژه را بررسی كرد، از آغاز شكلگیری واژه تا زمان تحول آن؛ و سپس بعد از تحول، به مقتضای شرایط اجتماعی و میزان فاصله زمانی ایجاد شده بین تولد لغت تا زمان كاربرد آن.
البته این كار، نه به عنوان كاری كامل و در خور تقدیر، بلكه در حد تحقیقی قابل نقد و بررسی خدمت اهل نظر ارائه میشود.
اما در خصوص روش كار در این تحقیق ذكر نكات زیر ضروری مینماید:
اولاً: مصطلحات اسلامی زیادند و متعدد؛ در اینجا تنها به ذكر و بررسی برخی از مهمترینها، بسنده شده است.
ثانیاً: منظور از مصطلح در اینجا تنها آنچه شرع آن را در بر میگیرد نیست، بلكه مصطلح در اینجا هم شامل شرع و آنچه در بردارنده اصول و فروع دین است، میشود و هم شامل اموری است كه جزء شرع و اصول و فروع دین نبوده، بلكه صرفاً اموریاند كه بعداً به مناسبت، اصطلاح گردیده و در فرهنگ اسلامی به كار گرفته شدهاند؛ دلیل پیدایش چنین مصطلحاتی، تحولات و حوادث تاریخی، اجتماعی، عقیدتی و فكری بوده كه در جامعه پدید آمد؛ این قبیل مصطلحات اغلب ارتباط مستقیمی با شرع نداشت و این گونه نبوده كه شارع آن را وضع كرده باشد، بلكه ماهیت دین جدید، اقتضای تولد این مصطلحات را در بطن جامعه، داشت؛ كلماتی چون:
الكتاب ? به عنوان علم برای كلام الله
القرآن ? كتاب آسمانی مسلمین
امیرالمؤمنین ? علم برای حضرت علی (ع)، نیز لقب همه خلفای اسلامی
دامنه وسیع موضوع و حیطه گسترده پنج قرن، اجازه بررسی بسیاری از مصطلحات را نمیداد، همین امر باعث شد كه در انتخاب و بررسی مصطلحات اسلامی دست به گزینش بزنیم. به این شكل كه معیار در گزینش و انتخاب، مصطلحات اصول و فروع دین و مباحث مربوط به آن قرار گرفت.
ثانیاً: بعد از تتبع بسیار پیرامون این موضوع، از آنجا كه رسالهای در این باب، پیش از این تألیف نشده، نیز كتاب یا مقالة دیگری كه به طور تخصصی به موضوع بررسی مصطلحات اسلامی در 5 سده اول بپردازد، به دست نیامد، لذا با مراجعه به كتب تاریخی و جغرافیایی، ادبی، لغوی، دیوانهای شعراء،كتب فقهی، اصولی و حقوقی، به حول و قوه الهی این رساله تدوین گردید.
ثالثاً: در رساله حاضر، برای بررسی معنای هر مصطلح، از كتب قدیم و جدید، حتی به مناسبت از فرهنگ نامههای تخصصی حقوقی، قرآنی، فقهی استفاده شده.
رابعاً: عادت بر این جاری شده است كه در آوردن اسامی منابع مطالعه، به ذكر هرچه بیشتر نام كتابها، دست زنند یعنی در منابع به كمیت اهمیت میدهند. حال آنكه در این مجموعه تقریباً از تمامی مجلدات فرهنگ بزرگ لسان العرب، به عنوان مرجعی ثابت و اصلی در بیان معنای لغوی و اصطلاحی همه واژگان مطرح شده در این مجموعه استفاده شده است و در كنار آن از فرهنگهای جدیدتر دیگری چون: فرهنگ بزرگ جامع نوین، الرائد، همچنین از فرهنگنامههای قدیمی غیر از لسان العرب چون: تهذیب اللغه، مجمع البحرین، المفردات و فرهنگهای تخصصی علوم قرآنی و اسلامی چون فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی سید محمد حسینی، لغتشناسی قرآن كریم نوشته دكتر محمد بیستونی و… به مناسبت و متغیر استفاده شده است.
خامساً: در ذیل اغلب مصطلحات شواهدی از قرآن یا حدیث نبوی ذكر شده، و نیز از هر دوره از مخضرمین و صدر اسلام، شعرای اموی و عباسی شاهد شعری بیان شده است و گاه در صورت نیاز شاهد شعری از عصر جاهلیت نیز آورده شده است.
سادساً: در تقسیم مصطلحات و دستهبندی آن در این تحقیق، آن چنان كه اشاره شده دست به گزینش جهت تحلیل آنها زدیم.
اصل در تقسیمبندی را بر پایه اصول و فروع دین و مصطلحات و مباحث وابسته به آن قرار داده و واژگان بر این مبنا دستهبندی شده است به این ترتیب مثلاً اسامی مختلف كلام الله همچون القرآن، كتاب الله، الفرقان همه در یك راستا در ذیل، اصل نبوت، به عنوان یكی از مباحث مربوط به آن ذكر شدند. و یا بحث الاسلام نیز در ذیل نبوت بررسی شده و رب در ذیل توحید و…
سابعاً: شواهد شعری كه در ذیل هر واژه، آمده، به ترتیب تقدم و تأخر زمانی (سال تولد و حیات شاعر) تنظیم و ذكر شده است.
رساله حاضر در چهار بخش تنظیم شده است و هر بخش خود مشتمل بر فصولی چند است:
در بخش اول: كه تحت عنوان «مصطلحات اسلامی و مباحث مربوط به آن» مطرح میشود، موضوعات چون بررسی مفهوم «اصطلاح» در لغت، در عرف علمی و فنی و نیز پیوند مفهوم لغوی اصطلاح با معنای علمی و فنی همچنین اقسام وضع، تقسیمات الفاظ، كلمه و ساختار معنایی آن، چند معناییها یا هم آواها مطرح میشود ضمن اینكه پیرامون مباحثی چون: عدم وجود مصداق ثابت و واحد برای واژگان و نیز، منشأ كلمه و ساختار عملی و معنایی و علل پیدایش چند معناییها آن بحث میشود.
در بخش دوم: به بررسی رابطه بین مصطلحات و موضوعات شعری میپردازیم در این بخش به بیان عوامل مؤثر در تحول موضوعات ادبی و تغییر ساختار واژگان پرداخته میشود و نقش اوضاع اجتماعی، قرآن و حدیث در جامعة عربی و گسترش مرزهای جغرافیایی در شكلگیری واژگان جدید مورد بررسی قرار میگیرد به ویژه تأثیر قرآن در ایجاد وحدت زبانی عرب و پیدایش مصطلحات جدید، و شكلگیری علوم علمی و ادبی بیان میشود؛ نیز وجود جریانهای داخلی دینی ـ سیاسی و بازتاب آن در ادبیات عصر اسلامی، طی 5 قرن مورد بررسی واقع میشود و در پایان این بخش ریشههای اصلی تحولات ادبی عصر عباسی و تقلیل مصطلحات اسلامی در آن مورد بحث قرار میگیرد عواملی چون: جریانهای فكری بیگانه، فقدان پیشینه علمی ـ فرهنگی لازم در رویارویی با جریانهای بیگانه، پیامد سیاستهای تبعیض گرایانه امویان در جامعه عربی و…
در این بخش میبینیم كه چگونه تأثیر نهضت ترجمه در عصر عباسی و انحراف عقیدتی وكنار گذاشتن ائمه از سیاست بر كیفیت واژگان مستعمل در اشعار اثر گذاشت و باعث تقلیل مصطلحات اسلامی در برخی زمینهها گردید. سپس بیان میشود كه چگونه مقتضیات جامعه، سبب ایجاد موضوع و به تبع شكلگیری موضوع، باعث استعمال واژگان منطبق با آن موضوع میشود. در بحث رابطه بین مصطلحات و موضوعات عمده موضوعات شعری، دورههای اموی و عباسی و ارتباط آن با واژگان مستعمل بررسی میشود و در پایان بیان میشود كه چگونه محیط فكری، فرهنگی در گزینش و زایش واژگان تأثیرگذار خواهد بود.
اما در بخش سوم كه بخش اصلی كار را تشكیل میدهد به بررسی برخی مصطلحات مهم اسلامی در باب اصول دین شعر 5 سده اول اسلامی میپردازیم. در این بخش هر كلمهای كه تحت عنوان مصطلح اسلامی از آن یاد میشود ابتدا مورد بررسی لغوی قرار گرفته و بعد مفهوم اصطلاحی آن بررسی میشود، ساختار صرفی و مشتقات مربوط به آن در صورتی كه بیارتباط با موضوع نباشد بیان و بررسی شده، به مناسبت شواهدی از قرآن یا حدیث برای آن ذكر میشود.
و آنگاه در خصوص هر واژه شواهد شعری از شعرای دورههای مختلف: از مخضرمین و صدر اسلام تا اموی و عباسی ذكر میشود و در صورت كاربرد واژه با همان كیفیت در عصر جاهلی شاهد شعری آن از جاهلیت نیز بیان میشود، البته در مورد برخی مصطلحات، در صورت نیاز به توضیح بیشتر، كیفیت تطور واژه در قالب بحث تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی آن مطرح میشود.
اما در بخش چهارم كه آن را به موضوع بررسی مصطلحات فروع دین اختصاص دادیم جهت جلوگیری از اطالة مطلب تنها به بیان و بررسی اولین فرع از فروع دین ـ (الصلاة) ـ بسنده شد. البته در این فصل نیز در بررسی و تحلیل واژه، روش كار و كیفیت آن، همان روش كلی مطرح شده در این رساله میباشد. كه در باب اصول دین نیز به كار گرفته شده است.
الف ـ «اصطلاح»
«اصطلاح» و «مصطلح» در لغت
اصطلاح مصدر باب افتعال است از ریشه صلح یصلح و صلح یصلح به معنای نیك گردید [شایسته گردید]. به این ترتیب مصطلح اسم مفعول از همین باب به معنای پسندیده و نیكو شده است.
تاء زائده در باب افتعال در اصطلاح به طاء و گاه به صورت اصّلاح، طاء قلب به صاد میگردد كه در معانی: به هم دیگر نیكی كردن و آشتی نمودن، و فراهم آمدن قومی بر امری، به كار گرفته میشود.1
«اصطلاح» در عرف علمی و فنی
معنی اصطلاح در عرف علمی و فنی عبارت از آن است كه گروهی و قومی اتفاق و اتحاد نمایند كه كلمهای از معنای لغوی به معنی مطلوب و منظور خود در آورند.
برخی گویند: اصطلاح آن است كه كلمهای از معنای لغوی به معنای مناسب آن در آورند. و بعضی دیگر گفتهاند كه: اصطلاح آن است كه گروهی به اتفاق، لفظی در برابر معنایی وضع نمایند، و همین طور گفته شده است كه: اصطلاح لفظی معین میان گروهی معین است.2
چگونگی پیوند معنای لغوی (اصطلاح) با مفهوم علمی و فنی آن
با توجه به آنچه كه از معنای لغوی و اصطلاحی یاد گردید، روشن میشود كه میان معنای لغوی و اصطلاحی مناسبت برقرار است و میتوان چنین بهره گرفت كه گروهی برای مطلوب و منظور خود، لفظی را شایسته (صلح) میبیند پس اتفاق میكنند كه آن لفظ را بر منظور خود، اطلاق نمایند و مطلوب خود را به آن نام نهند. بنابراین از مجموع آنچه در اینجا یاد گردید ناگزیر از تفسیر و تعبیر معنی وضع و نقل هستیم و میباید اقسام گوناگون آن را در قالبها و اشكال متنوع: وضع تعیینی و وضع تعینی و منقول عرف خاص و منقول عرف عام، بررسی كنیم.
اما از آنجا كه الفاظ منقول، یكی از اقسام پنجگانة الفاظاند، پس از بررسی مفهوم وضع و نقل، به بیان اقسام الفاظ و تعاریف مربوط به آن میپردازیم.
ب ـ «وضع»
معنی لغوی و اصطلاحی «وضع»
وضع در لغت به معنی «نهادن» و در متعارف علوم با لحافظ اندك تناسبی به معانی دیگر انتقال یافته است.
وضع عبارت از تخصیص دادن چیزی به چیز دیگر است.
به معنای «قرار دادن» است و در اصطلاح نیز تقریباً به همین معنی آمده و مقصود از آن قرار دادن لفظی در برابر معنایی است.
مثلاً كسی نام فرزند خویش را حسین میگذارد، در این مورد فرزند، «موضوع له» و كلمه حسین، «موضوع»، پدر «واضع» و عمل او را، «وضع» گویند.
پس از انجام یافتن وضع، لفظ بر معنی دلالت مینماید. بنابراین وقتی میگویند «حسین»، كسانی كه از مراسم نامگذاری اطلاع كسب نمودهاند، میفهمند كه منظور نوزاد است.1
وضع تعیینی و تعینی
لفظ منقول به اعتبار وضع و واضع آن، یعنی چگونگی عامل و منشأ تحقیق علاقه و رابطه یاد شده، بر دو گونه است: تعیینی و تعینی؛ زیرا نقل لفظی از یك معنی به معنایی دیگر گاه توسط ناقل معینی از روی قصد و اختیار صورت میگیرد؛ مانند بیشتر الفاظ منقولی كه در علوم و فنون مختلف وجود دارد. این قسم «منقول تعیینی» نامیده میشود؛ یعنی وضع لفظ برای معنای دوم با تعیین شخص و یا دستهای خاص تحقق یافته و شكل گرفته است.1
بنابراین هرگاه شخصی معین یا اشخاصی معین، لفظی را برای معنای مخصوصی وضع كند، خواه به طور صریح بگوید كه فلان لفظ را در برابر فلان معنی قرار داده یا بی آنكه بگوید و بدون تصریح، لفظی را بر معنی مخصوص اطلاق نماید، این وضع را تعیینی نامند.2
اما گاه نقل توسط ناقل معینی و از روی قصد و اختیار وی انجام نمیگیرد، بلكه گروهی از مردم، لفظی را در غیر معنای حقیقی، بدون اینكه وضع لفظ را برای آن معنی اراده و قصد كنند به كار میبرند، آنگاه این استعمال بین آنان رواج یافته و شایع میشود تا جایی كه در اذهان آنان معنای مجازی لفظ بر اثر كثرت استعمال بر معنای حقیقی آن غلبه پیدا میكند، به گونهای كه شنونده معنای مجازی لفظ را بدون آنكه نیازی به قرینه باشد، همچون معنای حقیقی در مییابد و به آن منتقل میگردد.3
بنابراین هرگاه لفظی در معنای مخصوص به كار رود و استعمال كنندة آن شخصی معین نباشد بلكه كسانی بسیار و در زمانهای مختلف آن را استعمال كنند كه به تدریج اهل آن زبان بدان مأنوس شوند به طوری كه چون لفظ را بشنوند ذهن ایشان بدان معنی كه لفظ در آن تعین یافته، منقل گردد، آن را تعینی گویند.4
وضع مصطلح در این پایان نامه
منظور از كلمه «وضع» در اینجا، این است كه كسی یا كسانی با داشتن شایستگی و حق، برای معنا و حقیقی از حروف هجا، هیأتی مخصوص بسازد و این ساخته را در برابر آن معنا و حقیقت قرار دهد تا ناگزیر بر اثر این اعتبار و قرارداد ارتباط و علاقهای خاص میان آن لفظ و معنی پدید آید.
وضع به اعتبار واضع یعنی چگونگی عامل و منشأ تحقیق علاقه و رابطه یاد شده، دارای اقسامی است كه به احمال ذكر خواهد شد.
فساد حاكم بر عصر عباسی
اما در عصر عباسی، شكاف زمانی موجود ـ از صدر اسلام تا این دوره ـ و علنی شدن فساد مخفی موجود در دربارها، نیز كشیده شدن آن به طور علنی به سطح جامعه، مبانی فكری و عقیدتی جامعه اسلامی آن عصر را متزلزل ساخته، و با بحران مواجه كرد؛ به گونهای كه شعرای مسلمان سست اراده را به وادی فساد كشانید و بالتبع اگر فساد شاعر درباری در عصر اموی، مخفی بود. در این دوره شاهد شاعری هستیم كه آشكارا به بیان عقاید انحرافی و ویرانگر خود درباب مسائل خلاف اخلاق و اسلام، در شعر، میپردازد؛ تا بدانجا كه مجالی برای پرداختن به مقولات دیگر برایش باقی نمیماند.
عصر عباسی و جریانهای فكری بیگانه
شعر و ادبیات آیینه تمام نمای وضعیت فكری ـ فرهنگی جامعهاند، از این رو طبیعی است كه بتوان تحولات جامعه را به طور مستقیم در ادبیات هر دوره، متبلور دید؛ چه شاعر در هر عصر همان چیزی را میگوید و مینویسد كه پسند و سلیقه اهل زمانش است؛ مردم آن را دوست دارند و خلفاء از آن استقبال میكنند؛ و لذا اگر میبینیم كه ادب عصر عباسی از آن اصالت اسلامی اولیه، فاصله گرفته، دلایل آن را صرفاً میتوان در نیاز حكام فاسد آن عصر و حضور اقوام بیگانه جست؛ ادبیاتی كه در عصر عباسی تنها با یك جریان فكری فرهنگی اعتقادی جدیدتحت عنوان اسلام روبرو نبوده، بلكه با انبوهی از جریانات بیگانه وارداتی روبرو است و عرب بیپیشینه تاریخی و بیآنكه قدرت فرهنگی لازم جهت رویارویی با این جریانها را داشته باشد در بسیاری موارد خود بخود مجذوب و مقهور مظاهر فكری و فرهنگیوارد شده به جامعه گشت؛ ملتی با پیشینه قوی تاریخی آسانتر میتواند در برابر عناصر مخل مبارزه كند و عناصر مفید را پذیرفته، و آنچه مضر است رد كنند؛ اما عرب فاقد چنین پیشینهای بود لذا دیدگانش در مقابل این جریانات و مظاهر فكری فرهنگی تمدنی جدید خیره ماند؛ ضمن اینكه سیاست عباسی منبی بر كمرنگ كردن اسلام اصیل و حمایت ایشان از نبیبند و باری نیز میتواند مزید بر علت باشد.
ریشههای اصلی تحولات ادبی در عصر عباسی و تقلیل مصطلحات اسلامی در آن
ریشههای عمده تحولات ادبی عصر عباسی و تقلیل مصطلحات اسلامی در این دوره را میتوان به شرح زیر مورد بررسی قرار داد:
الف ـ عصر عباسی و جریانهای یگانه
جریانهای فكری وارد شده در جامعه عباسی، اغلب جریانهای بیگانه بود نه داخلی و عربی؛ لذا عرب بین جریان مقبول و پذیرفته شدة اسلامی و جریانات جدید، تناقض میدید و نتوانست این تناقضات و برخوردها را به نحو احسن حل كند. فرهنگهای بیگانه براساس سنن عربی و اسلامی شكل نگرفته بود و در بسیاری موارد با آن همخونی لازم را نداشت.
ب ـ فقدان پیشینه علمی ـ فرهنگی لازم در پذیرش جریانهای بیگانه
برخورد عرب با جریانات مختلف دینی، فلسفی، علمی، فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی جدید، برخوردی ناگهانی بود. به این معنی كه جامعه عربی برای پذیرش و حل و انطباق درست با این جریانها فرصت كافی برای اندیشیدن و تحلیل نیافت؛ و لذا برخوردش با این جریانات آنی و شتاب زده بود، بیآنكه مجالی مناسب برای واكنشی معقول بیابد مجبور بود كه عكسالعملی آنی و فوری در رد یا قبول آن، اتخاذ كند كه متأسفانه این عكسالعملها گاه آن قدر شتاب زده اعمال شد كه ادبیات را به انحراف كشاند؛ شاید یكی از دلایل این عدم تأمل و اندیشه مناسب، این بود كه اعراب خیلی سریع مجذب و مقهور مظاهر فكری فرهنگی جدید وارد شده در جامعه اسلامی، شدند و گویی در برابر تمام آنچه كه از تمدن جدید یك دفعه وارد جامعه عربی شد مسخ و بیاراده ماندند، بیآنكه بتوانند قدرت تصمیمگیری مناسب اتخاذ كنند؛ طبیعی است كه هر جامعه بسته، حداقل قادر به هضم یك جریان و كنار آمدن با آن است و برخورد با چندین و چند جریان بیگانه در آن واحد، نتیجهای جز وضع اخلاقی اسفبار عصر عباسی را نخواهد داشت.
ج ـ پیامد سیاستهای تبعیض و تعصب نژادی امویان در جامعه عربی
سیاست تعصب نژادی اموی، عرصه را بر مردم تنگ و آنها را از اصول اسلامی اولیه دور كرده بود؛ تعصبات قبیلهای و قومی جایگزین احكام شرع شد، سیاستی كه مسلمین به ویژه مسلمین غیرعرب را به ستوه آورد. و لذا در این دوره میبینیم كه جریان اسلامی موجود در جامعه عربی، به اندازهای كه در صدر اسلام توان داشت، در این دوره توانمند عمل نمیكند؛ جریان اسلامی به دلیل سیاستهای غلط امویان كمرنگ شد و در عوض، جریان نفرتانگیز تعصب قومی، قبیلهای، پر رنگتر و توانمندتر از قبل قدرت گرفت، تعصباتی كه بسیاری از مسلمین عرب و غیرعرب را آزار میداد و پیغمبر اسلام (ص)، تلاش بیوقفهای برای ریشه كنی آن نموده بود.
با توجه به مطالب ذكر شده میتوان چنین نتیجه گرفت كه آنچه ما در عصر عباسی در سطح جامعه عربی با آن روبرو میشویم، پدیدهای اجتماعی است كه در واقع امروزه در جامعهشناسی از آن تحت عنوان یك بیماری اجتماعی یاد میشود؛ بیماری كه جامعه شناسان آن را «الیناسیون» مینامند و مراد از آن تهی شدن از خود و پر شدن از دیگری است. جامعه اسلامی در عصر عباسی در برابر فرهنگهای بیگانه به گونهای الینه شد؛ و شاید از این رو است كه مصطلحات اسلامی در شعر صدر اسلام و عصر اموی فراوانتر است و همین نسبت در عصر عباسی تا حد چشمگیری تقلیل مییابد؛ كه البته در عصر اول عباسی باز نسبت این مصطلحات در مقایسه با عصر دوم و سوم آن، بیشتر است. و هرچه به اواخر این عصر نزدیكتر میشویم، جریان اسلامی در شعر كمرنگتر جلوه میكند و آثار فرهنگهای بیگانه در آن روشنتر از قبل قدرت مییابد و این نیست مگر اثر سیاست تعصب قومی و قبیلهای اعمال شده بوسیله امویان، كه با هرچه كم رنگتر كردن اصول اسلامی، توان عرب مسلمان را در رویارویی با جریانهای بیگانه گرفت.
دـ ترجمه كتابها در عصر عباسی
از جمله مظاهر گسترش فرهنگی و زندگی علمی در آن زمان، ترجمه كتابها به زبان عربی بود كه شامل كتابهای طب، ریاضیات، فلسفه و علوم سیاسی میشد.
ابن ندیم در كتاب الفهرست خود نام بسیاری از این كتابها را ذكر كرده است. جنین بن اسحاق در رأس دیوان ترجمه قرار داشت. ابن ندیم روایت كرده است كه مأمون با پادشاه روم نامههائی را رد و بدل كرد و به او رو آورد و از وی كمك خواست اجازه دهد و از نفوذ خود در ارسال كلیه كتب قدیمی كه در انبارها ذخیره كرده بودند، استفاده كند. پادشاه روم بعد از امتناع پاسخ مثبت داد. مأمون به این خاطر گروهی از اشخاص از جمله حجاج بن مطر و ابن بطریق را به روم فرستاد. آنها هرچه كتاب پیدا كردند، حمل نمودند و دستور دادند آنها را انتقال دهند و تمام آنها به دارالحكمه منتقل شد.1