امامت امام رضا 💯

دانلود امامت امام رضا باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

امامت امام رضا

امامت-امام-رضالینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 117 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

‏يادداشت سردبير ؛ امام ‏رضا(ع) و پي ريزي نظام معرفتي ايرانيان
 
‏حمزه ‏واقعي
‏اگر بپذيريم رويكردها، پارادايم ها را شكل مي دهند و پارادايم ها، ‏مدلها را ايجاد مي كنند و مدلها، روشها را مي سازند و باز اگر بپذيريم
‏باورها رفتارسازي مي كنند و انگاره ها عملكردها را تحقق ‏مي بخشند، بايد قبول كنيم كه مردم ايران با رويكرد و نگرشي كه نسبت به ائمه(ع) ‏دارند، نظام معرفتي خود را پايه گذاري كرده اند و اين نظام معرفتي آنهاست كه ‏رفتارهايشان را مي سازد و جهت مي بخشد و براي آنها در زمينه هاي مختلف توليد معنا ‏مي كند. از اين رو مي بينيم در قلمرو نامگذاري ها نيز اين بازتوليد معناها، خود را ‏نشان مي دهد و يكي از پرطرفدارترين نامها در ايران، نام زيباي «رضا» با پيشوندهايي ‏چون: علي، امير، محمد و… مي باشد. و اين نامگذاري مبتني بر همان رويكرد و باور ‏است، هر چند اين باور و نظام معرفتي را ما در همه عرصه ها نتوانسته ايم بازتوليد ‏كنيم، چنان كه در گذر از «نام» نتوانسته ايم، مرام و منش خود را به آن حضرت نزديك ‏كنيم. شايد مهمترين نكته زندگي و گرانيگاه رفتاري ما همين جا باشد.
‏از سوي ديگر، ‏اگر بپذيريم رسالت بزرگ ائمه(ع) چون پيامبران، هدايت انسانهاست، چنان كه ‏امام رضا(ع) مي فرمايد: «ان الامامة زمام الدين و نظام المسلمين» بايد بپذيريم كه «‏زمام دين»، يعني ارايه مدل زندگي بر اساس دين توسط ائمه و «نظام المسلمين»، يعني ‏تمشيت امور مسلمانان بر اساس سيره و ‏رفتار پيامبر(ص) است. از اين رو مي بينيم كه ‏امام رضا(ع) مدلها و راهبردهايي را كه ارايه مي دهند هم الهي است و همه دقايق و ‏ملاحظات در آن لحاظ شده است و از هر زاويه اي كه به رفتار اين امام همام مي نگريم، ‏يك مدل الهي را به ما نشان مي دهد. اگر از زاويه حقوق شهروندي نگاه كنيم، مي بينيم ‏امام در اين حوزه سرآمد است. اگر از منظر عدالت اجتماعي نگاه كنيم، مي بينيم ايشان ‏به فرودستان بيش از همه اهميت مي دهند و به خدمتكاران به ديده تكريم مي نگرند و با ‏آنها مي نشينند و غذا مي خورند و… همه چيز آن گونه هست كه بايد باشد. و در رعايت ‏حقوق كارگر تا آنجا پيش مي روند؛ كه اولاً با او قرارداد منعقد مي كنند و ثانياً ‏قبل از آن كه عرق دستانش خشك شود، مزدش را مي دهند كه اگر در عرصه رفتاري در جامعه ‏اسلامي تنها همين يك مورد رعايت شود و به نحو صحيح الگوبرداري گردد بخش اعظم از ‏دعاوي بين كارگر و كارفرما را حل مي كند و آرامش را توسعه مي دهد تا چنين در چشم ما ‏بنشيند و باور ما جاي مي گيرد كه امام حقوق كار را از جمله مهمترين حقوق مي شمرد كه ‏اگر قبل از خشك شدن عرق كارگر پرداخت شود، آرامش را در حد اعلا بازتوليد خواهد كرد. ‏در اينجاست كه رويكرد شيعي- رضوي، پارادايم انسان مدارانه اي را شكل مي دهد كه اين ‏پارادايم پيشروترين و انساني ترين مدل را ارايه مي كند و در اين مدل، چرخه كار و ‏تلاش و توليد، بيش از پيش به حركت در خواهد آمد.
‏علاوه بر اين، رويكرد ‏امام رضا(ع) در عرصه علمي نيز بي نظير و ممتاز است. ايشان در مناظرات و مباحثه هاي ‏علمي با تكيه بر متون اسلامي و شاهد آوردن از ديگر اديان، به تبليغ انديشه و معارف ‏اسلام مي پرداختند و حقانيت اسلام را در مناظره با عالمان اديان ديگر، بر اساس ‏مطالب مورد قبول و حتي زبان آن مذهب اثبات مي كردند.
‏از ديگر ويژگي هاي ممتاز و ‏متمايز امام رضا(ع) تدبير ايشان در نحوه مواجهه با ساختار حكومت و قدرت است. در اين ‏خصوص مقام معظم رهبري به نكته ويژه اي اشاره مي كنند.« «ائمه» در ميان توفان سخت […] ‏حوادث هوشمندانه و شجاعانه، تشيع را همچون جرياني كوچك، اما عميق، تند و ‏پايدار از لابه لاي گذرگاههاي دشوار و خطرناك گذراندند و خلفاي اموي و عباسي در هيچ ‏زماني نتوانستند باحذف امام(ع)، جريان امامت را نابود كنند»(امام رضا(ع) ناخداي ‏كشتي تشيع در ميانه توفان مرو). بلكه جريان امامت همواره زلال و پربار مسير خود را ‏ادامه مي داد و از اينكه سنگهاي بزرگ زر و زور و تزوير راهش را سد كند، هراس به خود ‏راه نمي داد، بلكه از دل سنگ هم شده، راه خود را باز مي كرد، چنان كه امام رضا(ع) ‏در مبارزه هوشمندانه سياسي خود، از دل سنگ حكومت بني عباس و حيله گري (كه شايد ‏همطراز او در تاريخ را بتوان معاويه برشمرد)، راهي براي شيعيان گشود و به تعبير ‏رهبر انقلاب، «مأمون، باهوشي سرشار و تدبيري قوي، قدم در ميداني نهاد كه اگر پيروز ‏مي شد… به هدفي دست مي يافت كه از سال چهل هجري، يعني شهادت امام علي(ع) هيچ يك ‏از خلفاي اموي و عباسي با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند. يعني ‏مي توانست درخت تشيع را ريشه كن كند و… امام هشتم(ع) با تدبيري الهي بر مأمون
‏فايق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود، به طور كامل شكست ‏داد و جريان تشيع نه تنها ضعيف نشد، حتي در سال201 هجري، يعني سال ولايتعهدي آن ‏حضرت، يكي از پربارترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازه اي در مبارزات علويان ‏دميده شد.(منبع پيشين). يعني زميني كه مأمون در نظر گرفته بود و بازي اي كه خود را ‏در انجام آن توانمند مي دانست را طرح كرده بود و همه ساز و كارها و شرايط و عوامل ‏را براي پيروزي فراهم كرده بود، اما امام با تدبير و درايتي خاص، بازي سياسي او را ‏دچار بحران مشروعيت و بحران مقبوليت كردند.
‏و اين هوشمندي سياسي باعث شد تا ‏جريان امامت همچنان زلال و سيال راه خود را ادامه دهد.
‏امام رضا(ع) و ‏ايرانيان
‏در روايات از پيامبر اعظم(ص) نقل است كه دست بر شانه سلمان گذاشتند و ‏فرمودند: اگر علم در ثريا هم باشد، مرداني از فارس آن را به چنگ مي آورند و باز نقل ‏است در روايات كه اگر امروز عرب براي تنزيل قرآن با ايرانيان مي جنگد، فردا، ‏ايرانيان براي تأويل قرآن با آنان مبارزه خواهند كرد. و شايد اينها اشاره به ظرفيت ‏بالاي ايراني براي رسيدن به حقيقت باشد و شايد همين موضوع باعث شد تا آنچه ‏امام رضا(ع) در مدينه و در طول راه بر زبان نياورده بود، در نيشابور به صراحت مطرح ‏كنند و با بيان حديث سلسلة الذهب و بخصوص فراز پاياني آن كه بيان فرمودند: «بشرطها ‏و شروطها و انا من شروطها» و آن شرط هم امامت حقه بود و گويا قلب ايراني بهتر از هر ‏كسي مي توانست به اين حقيقت ايمان آورد و اين همان علم حقي بود كه پيامبر(ص) به ‏سلمان مي فرمود و بسياري از فهم آن عاجز ماندند و همين كليدي شد براي نگاه ايرانيان ‏به تأويل قرآن، آن هم بر اساس محور امامت آل ا… و پيامبر اعظم(ص) و چنين بود كه ‏ميان ايرانيان و تشيع، علقه اي ناگسستني شكل گرفت كه هر دو نسبت به هم خدمات متقابل ‏داشتند. ايرانيان با ايمان نسبت به حقيقت اسلام و ايستادن در كنار پرچم امامت، تشيع ‏را رونق دادند و با توليد علم، اسلام را تبيين كردند و تشيع نيز به ايران هويتي نو ‏بخشيد كه بر اساس حق و عدل بازتعريف مي شد و ايرانياني را پرورش داد كه اسلام را ‏پذيرفتند، اما تن به خواسته هاي اعراب ندادند و ايراني ماندند. حضور امام رضا(ع) در ‏ايران چه در عصر حيات و يا بعد از شهادت، همچنان اين تعلق را محكم تر كرد. تا جايي ‏كه مي توان گفت: «برقراري پيوند با ايرانيان متمايل به تشيع، تبديل خراسان به كانون ‏تشيع و مركز عمده تمركز شيعه، معرفي مباني انديشه شيعي با استفاده از فرصت ‏ولايتعهدي، تلاش براي تحكيم مباني كلامي شيعه و نشان دادن تسلط ائمه شيعي بر ميراث ‏نبوي و علوي را بايد حاصل سفر امام به ايران و تعامل ايشان با ايرانيان دانست (كتاب ‏هفته شماره 602).
‏جريان سازي رسانه اي امام رضا(ع)
‏اگرچه همه ابزار و ‏امكانات رسانه اي آن زمان در اختيار مأمون بود و در كنار اين، نهضت ترجمه نيز به ‏نوعي به حمايت ايدئولوژيك حكومت مي پرداخت و عالمان اديان و مكاتب گوناگون در خدمت ‏مأمون بودند و همه، ابزار و اسباب، امكانات و لوازم براي توجيه حاكميت و ترويج ‏افكار او فراهم بود، امام از تمام لحظه هايي كه پيش مي آمد، بيشترين بهره را ‏مي بردند، به گونه اي كه اگر از همان آغاز هجرت امام از مدينه به مرو و تا آخرين ‏روز حيات ايشان نگاه كنيم، يك جريان هدفمند رسانه اي به چشم مي خورد و مگر نه اينكه ‏هدف رسانه، رساندن محتوا و توليد و توزيع شايسته پيام است و روش هنرمندانه امام به ‏آنجا رسيد كه همگان از نارضايتي ايشان از ترك مدينه، آگاه شدند و به نوعي همايش ‏بدرقه برگزار كردند، تا خشت خشت بناها هم بدانند كه اين مسافر نه به رضا كه به جبر ‏مي  رود، هرچند در اين سفر جبري، خيلي ها را به رضا خواهد رساند و در منزل به منزل ‏اين سفر، چونان نزول آيات، مرحله به مرحله اين پيام رساني روي مي داد و اوج اين ‏جريان رسانه اي در نيشابور رقم خورد كه امام همه گفتني ها را در چند جمله بيان ‏كردند كه «كلمة لااله الاا… حصني فمن دخل حصني امن من عذابي بشرطها و شروطها و ‏انا من شروطها…» و همه شنيدند و هزار نفر قلمدار نوشتند و بر پيشاني تاريخ زدند و ‏در همان آغاز ورود به خراسان، كار مكر مأمون را به نقطه پايان نزديك و نزديكتر ‏كردند و هر قدمي كه برمي داشتند، آنچه به پايان نزديكتر مي شد و به انتهاي خود ‏مي رسيد، مأمون بود. چنان كه وقتي امام براي اقامه نماز عيد فطر بر اساس سنت ‏رسول ا…(ص) به راه افتادند و كفش از پاي به در آوردند، مشاوران مأمون گفتند، اگر ‏او [امام رضا(ع)] ادامه دهد و اگر نماز برپا شود، آن كه از پاي مي افتد، مأمون ‏خواهد بود و باز جلوه اي از هنرنمايي رسانه اي امام و جريان امامت و خط تمايز آن با ‏باطل مأموني نمايان شد… و سرانجام نيز غبارهاي مأمون انگيخته فرونشست، طوفان مرو ‏فرو خسبيد و آنچه برآمد، گوهر امامت بود و آنچه درهم ريخت، بناي مأمون- اين معاويه ‏آل عباسيان- گويي كه صفين در عرصه سياست شكل گرفته بود، و اين بار نه ابوموسي بود ‏كه فريب عمروعاص را بخورد و نه ياران امام از جنس كوفيان بودند كه فريفته پوستي ‏جوهري شوند، بلكه ياران امام رضا(ع) كلماتي بودند حق نما و حق بين كه فريب ‏نمي خوردند و مردم هم از كلمات امام رضا(ع) عطر وحي استشمام مي كردند و اين بار ‏صفين و تقابل دو صف رضوي و مأموني نه در «دومة الجندل» كه در نماز عيد شكل گرفت و ‏انگشتري امامت بر انگشت امام رضا(ع) قرار گرفت و مأمونيان با تكرار تجربه ابن ملجم، ‏اما اين بار بي شمشير و نه فرق علي مرتضي(ع) كه جان علي بن موسي الرضا(ع) را هدف ‏قرار دادند. اما پيروز اين صفين به يقين امام رضا(ع) بود.
  
‏از مشهد آرماني تا ‏آرمان شهر شيعه
 
‏دكتر ابراهيم ‏فياض
1- ‏مشهد به عنوان يك شهر شيعي مهم، مركز توليد و بازتوليد فرهنگ شيعي ‏است. فهم چگونگي اين توليد و بازتوليد مي تواند راه
‏آينده مشهد را به ‏ما بنماياند. آينده اي كه اگر شناسايي نشود، آينده بحران را براي مشهد شكل خواهد ‏داد كه آثار اوليه آن به پيدايش رسيده است.
2- ‏مشهد محل آرامگاه امامي است كه ‏خود مظهر مهرباني خداست او انسان كاملي است كه يكي از اسماء حسناي الهي يعني رئوف ‏را متجلي ساخته است زوار اين مرقد حالت نشاط عجيبي دارند كه در هيچ يك از مرقدها ‏ديده نمي شود به گونه اي كه فيض رحمت و مهرباني خداوند به وسيله اين مرقد شريف بر ‏انسانها باريدن مي گيرد و آنها داراي يك خوشحالي و ابتهاج مي شود مطالعه مردم ‏شناختي اين مرقد خوب اين را به ما نشان مي دهد.
3- ‏امام رضا(ع) خود يك امام ميان ‏فرهنگي است او به اجبار به مرو آورده شد ولي اين اجبار او را از نظر روحي و معنوي ‏محدود نساخت و امام رضا(ع) در زمان جانشيني مأمون هرگز مقهور نشد بلكه او در اين ‏كوچه اجباري و اين مسؤوليت تحميلي، نهايت استفاده را كرد و آن ارتباطات بين المللي ‏و بين فرهنگي بود كه به نفع شيعه، استوار ساخت مثل مناظره با ديگر اديان و يا ‏سازمان دهي شيعه در سراسر كشور اسلامي عظيم آن روز.
4- ‏اولين بنيان حكومت شيعه ‏ايراني به وسيله امام رضا(ع) پايه ريزي شد (مثلاً بيعت دو دستي ذواليمين با امام ‏رضا(ع) و مأمون كه بعدها بنيانگذار حكومت ايرانيان در خراسان بزرگ شد.) كه خود ‏الهام بخش حكومت ايراني شيعه در درازمدت شد و حركت آخري امام رضا(ع) در كوچ مأمون ‏به سوي سوريه و عراق و حجاز، اين بنيانگذاري حكومت شيعي را به مرحله عمل رساند چون ‏زمينه توسط امام رضا(ع) آماده شده بود و مانع مأمون بود كه امام رضا(ع) قبل از ‏شهادت به عنوان ناامني كشور اسلامي در ديگر بلاد، مأمون را ترغيب به رفتن از خراسان ‏مي كند كه بزرگترين بستر حكومت شيعي آماده شد.
5- ‏اين حركت امام رضا(ع) سبب شد ‏كه در قرن سوم نهضت هاي شيعي (فكري و عملي) در خراسان اوج بگيرد(مثل حركت فردوسي ‏شيعه) و برخورد شيعيان خراساني با سلاطين سني دست نشانده خلافت بغداد نيز شروع شد (‏مثل برخورد فردوسي با سلطان محمود غزنوي) و اين ايرانيست كه با تفكر شيعه امام ‏رضا(ع) جان گرفته و از خراسان شروع به پراكنش به كل ايران كرد.
6- ‏آمدن مغول و ‏نابودي خلافت مركزي بغداد و نابودي سلاطين دست نشانده و فاسد، راه را براي ظهور ‏علمي شيعه در ايران هموار كرد (رابطه خواجه نصيرالدين طوسي با هولاكوخان مغول) كه ‏اين حركت با ايلخانان تيموري تكميل شد. (مثلاً ساختن مسجد گوهرشاد توسط تيموريان و ‏گنبد سلطانيه در زنجان براي قبور ائمه شيعه«ع») پس ساختار شيعه در ايران، استوار ‏گشت.
7- ‏با انقراض سلسله عباسي در بغداد، شيعيان عراق به تأسيس حوزه علميه حله ‏اقدام كردند كه توانست با بحث هاي كلامي علامه حلي و فقاهت محقق حلي و نقادي ابن ‏ادريس حلي، شيعه به انسجام موقتي در كنار انسجام ساختاري ايراني برسد و يك فاصله ‏بين ايلخانيان تا صفويه طي كند تا آنكه حكومت شيعه علناً قد علم كرده و تا حال ‏ادامه دارد.
8- ‏با آمدن صفويه، ايران جديد به صحنه آمد كه مقارن رنسانس يا شروع ‏تمدن جديد غرب بود پس غرب جديد با ايران جديد، همراه شد كه اين تاريخ تطبيقي ‏مي تواند آينده ايران را ترسيم كند و مشهد در مركز اين تطبيق مي باشد آن هم به دو ‏جهت ،يكي مركزيت شيعه و ديگري به مركزيت اوراسيا.
9- ‏مركزيت شيعي ايران هم از ‏نظر تاريخي كه بيان شد، براي مشهد بارز مي  باشد و هم از نظر جغرافيايي
‏امكانات ‏جغرافيايي مشهد، بر سر راه چارراه شرق و غرب و شمال جنوب اوراسيا واقع شده است پس ‏مي تواند مركز اقتصادي شيعه نيز واقع شود، بانك مركزي حبابي شيعه در اين شهر واقع ‏شود و سهامدار بزرگ آن نيز آستان قدس رضوي باشد و توسعه اقتصادي شهر مشهد به عنوان ‏مركزيت جهاني شيعه نيز با محوريت مالي آستان قدس شروع شود.
10- ‏بعد از مركزيت ‏اقتصادي، نوبت به مركزيت فرهنگي مي رسد كه همانا پارلمان جهاني شيعه مي باشد. وظيفه ‏اين پارلمان، دست يافتن به ساز و كار توسعه كمي و كيفي شيعه در سطح جهان مي باشد. ‏پارلمان شيعه بايستي شهر مشهد را در جهت رشد جهاني شيعه از بعد معرفتي (دانش و
‏رسانه) و بعد ساختاري (شهرسازي مشهد) سازمان دهي كند؛ پس قدرت و اختيارات محلي را ‏مي طلبد كه جاي مطالعه و بررسي دارد.
  
‏بستر تاريخي و ‏گونه شناسي روايات ثامن الحجج (ع)
 
‏علي معموري
‏در ‏روند تاريخي امامت شيعي به نقاط مهمي برمي خوريم كه پروژه امامت را وارد پارادايم ‏جديدي نموده است. امامان شيعه از منظر
‏كلامي در رتبه اي واحد و نوري واحد به شمار مي روند ‏و هدفهاي الهي مشترك و يكساني دارند؛ اما ظرفهاي تاريخي آنها يكسان و به يك شكل ‏نبوده است و اين موجب شده كه ميزان حضور آنها در تاريخ و حجم روايات آنها و ‏تاثيرگذاري اجتماعي آنها و … متفاوت گردد. هر امامي بنا به شناختي كه از واقعيت ‏عصر خود داشته، به انجام رسالت الهي خود پرداخته است و لذا با وجود هدفهاي مشترك، ‏شاهد روايات و عملكردهاي متفاوت از سوي امامان هستيم. اين تفاوت در بخش هاي مختلف ‏زندگي امامان خود را نشان مي دهد. نوع روايات، مضامين آنها، ادبيات حاكم بر آنها، ‏رفتار اجتماعي و سياسي امام، شيوه تعامل با حكومت وقت و نيز مخالفان عقيدتي و … ‏در تعامل با واقعيتهاي هر عصري شكل گرفته اند. در اين مقاله در صدد بررسي تاريخي و ‏گونه شناسي روايات امام رضا (ع) هستيم تا ارتباط اين روايات با فضاي تمدني و فرهنگي ‏و اجتماعي جامعه آن روز مشخص شود و نيز از اين طريق به اين نتيجه برسيم كه امام با ‏چه نوع موضوعاتي بيشتر درگير بوده و به چه موضوعاتي بيشتر پرداخته است و چه ادبياتي ‏بر رواياتشان حاكم است و چه تفاوتهايي بين نوع روايات ايشان با روايات ديگر امامان ‏وجود دارد.
‏پارادايم هاي امامت
‏تاريخ امامت شيعه را در نگاهي ‏كلي مي توان به چهار مقطع اساسي تقسيم نمود. در مقطع اول كه شامل سه امام نخست ‏مي شود، گفتمان «سياسي» خلافت حاكم است و هر سه امام چه در پذيرش خلافت و چه در ‏واگذاري آن در قالب پيمان صلح و چه در قيام و جنگ هايشان با خليفه رقيب، در قالب ‏گفتمان سياسي كاملا مشخصي در پي اصلاح نظام سياسي جامعه به طور مستقيم هستند. نوع ‏تعامل پيروان و دشمنانشان نيز در همين گفتمان قرار دارد؛ پيروان از آنان انتظار ‏دارند براي تصاحب خلافت تلاش كنند و دشمنان نيز همواره آنان را رقباي اصلي خود ‏مي شمارند.
‏در مقطع دوم كه شامل سه امام بعدي مي شود، گفتمان «دانش و معنويت» ‏حاكم است. اين امامان همت اصلي خود را از مساله خلافت و دستيابي به آن مصروف داشته، ‏در پي برقراري نوعي تعامل فرهنگي و نه سياسي با جامعه هستند. اين هر سه امام در ‏جامعه خود، فقيهاني برجسته شمرده مي شوند و در تعامل مستقيم با دانشمندان عصر خود ‏قرار مي گيرند. آنان در پي شناخت درست و ژرف از دين هستند و نگران كژي ها و ‏انحرافهاي اخلاقي و فكري جامعه اند و از ابزارهاي فرهنگي متناسب بهره مي گيرند: دعا ‏مي  كنند و دعا كردن را ترويج مي كنند، كلاس درس برگزار مي كنند و فقه و عقايد و ‏تفسير مي گويند، مناظره مي كنند و انحرافهاي موجود در بين مكاتب و انديشه هاي رايج ‏عصر را نشانه مي گيرند. پيروانشان نيز با علاقه تمام همين انتظار را از آنان دارند ‏و مخالفان و دشمنان نيز آنان را از همين منظر خطري براي خود مي شمرند. هراس خلفاي ‏وقت از اين امامان نه از آن روي است كه لشگري آماده جنگ دارند؛ بلكه از آن روي كه ‏آنان در حال تبديل به مرجعيت علمي و ديني جامعه هستند و در نتيجه خليفگان را صرفا ‏به حاكماني دنيوي بدون برخورداري از مشروعيت ديني تبديل مي كنند و خود بر قلب و خرد ‏مردم خلافت مي كنند.
‏در مقطع سوم با گفتمان اجتماعي تشيع مواجه مي شويم كه شامل ‏سه امام بعدي مي شود. تمايزات تفصيلي بين فرقه ها و گروههاي اجتماعي رو به شفافيت ‏نهاده است. جامعه شيعه در نقش يك گروه اجتماعي فعال در اين دوره به طور شفاف و ‏روشن، ظاهر مي شود. در دوره امامان قبلي نيازهاي لازم براي تشكيل يك گروه اجتماعي ‏تعريف شده و برآورده شده اند و از اين دوره به بعد است كه ديگر به عموم علاقه مندان

 

دانلود فایل