تحقیق آیت الله طالقانی 32ص 💯

دانلود تحقیق آیت الله طالقانی 32ص باکیفیت

🟢 بهترین کیفیت

🟢 ارزان

🟢 دانلود با لینک مستقیم و زیپ نشده

🟢 پشتیبانی 24 ساعته

تحقیق آیت الله طالقانی 32ص

تحقیق-آیت-الله-طالقانی-32صلینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..DOC) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن word (..DOC) : 
 

‏2
‏آیت الله طالقانی
‏شرح زندگي
‏سيد محمود طالقاني به سال‏1289 ه. ش. در روستاي گلگرد طالقان از توابع استان تهران، ديده به جهان گشود و نزد پدري همچون آيت‏الله سيد ابوالحسن طالقاني که از علماي برجسته تهران به شمار مي‏رفت ، پرورش يافت. پدري که حضرت امام خميني در باره مقام و منزلت او چنين مي‏گويد:
‏«رحمت‏خداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهيزکاران بود.»
‏در باره زهد و پرهيزکاري آسيد ابوالحسن طالقاني، آيت‏الله سيدحسين بدلا که با وي حشر و نشر داشته چنين مي‏گويد:
‏«علي‏رغم اين که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولي به هيچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعيه و سهم مبارک امام عليه السلام استفاده نمي‏کرد و زندگي روزمره خويش را به وسيله تعمير ساعت تامين مي‏کرد».
‏سيد محمود طالقاني در 10 سالگي به مکتب خانه روستاي گلگرد مي‏رود و پس از طي اين دوره روانه مدرسه ملارضا در ميدان امين السلطان تهران مي‏شود و شروع به تعلم دروس حوزوي مي‏نمايد. پس از اندکي وارد مدرسه رضويه قم مي‏شود و در نهايت در مدرسه فيضيه سکني مي‏گزيند. دروس سطح حوزه علميه را نزد آياتي چون نجفي مرعشي، اديب تهراني و حجت‏به پايان مي‏برد. بنا به گفته سيدتقي طالقاني، سيد محمود داراي هوشي فوق‏العاده بود و در مدت اندکي دروس سطح را به پايان رساند. وي مي‏گويد:
‏«با آنکه سيد محمود خيلي جوان بود، سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آيت‏الله حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي مؤسس حوزه علميه قم گرديد.
‏طالقاني در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رايج در حوزه‏هاست و هر طلبه‏اي الزاما آن را بايد بخواند)، فلسفه و حکمت را نزد آياتي همچون تقي اشراقي و ميرزا خليل کمره‏اي طي کرد. سيد محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خويش را در سن 72 سالگي از دست مي‏دهد و پس از فوت پدر به وي پيشنهاد مي‏شود که در تهران امام جماعت مسجدي شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولي از آنجا که سيد محمود به درس و بحث علاقه داشت، حوزه را به امام جماعتي و مريد و مرادي ترجيح داد و براي تکميل تحصيلات خود عازم نجف اشرف گرديد. در آنجا از محضر آيت‏الله سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين غروي و آقاضياء عراقي بهره‏مند گرديد و از دست مرجع بزرگ جهان تشيع آيت‏الله ابوالحسن اصفهاني موفق به اخذ درجه اجتهاد گرديد. در قم نيز آيت‏الله عبدالکريم حائري يزدي به وي اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهي مي‏دهد و از آقايان نجفي مرعشي و شيخ عباس قمي اجازه نقل حديث و روايت دريافت مي‏کند.
‏در آستانه جنگ دوم جهاني (1317 – 1318) وارد تهران مي‏شود و پس از تشکيل خانواده، فعاليت‏هاي علمي و فرهنگي خويش را در آنجا آغاز مي‏کند. خود طالقاني در اين زمينه چنين مي‏گويد:
‏«پس از دوره تحصيلي که بيشتر در حوزه قم بود و مدتي هم در نجف و دريافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنايان به تهران برگشتم (سال 18 -17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقايد و ايمان در معرض خطر قرار گرفته‏اند و به پيروي از روش مرحوم پدرم جلساتي براي عده‏اي از جوانان و دانشجويان در باره بحث در اصول و تفسير قرآن تشکيل دادم و در دنباله اين جلسات بعد از شهريور 1320 انجمن‏ها و کانون‏هاي اسلامي تشکيل شد، مانند کانون اسلام، انجمن تبليغات اسلامي، اتحاديه مسلمين، که هر کدام داراي نشريات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود. من با همه آنها براي پيشرفت تعاليم اصول اسلامي همکاري مي‏کردم، قسمتي از تفسير قرآن و نهج‏البلاغه را در مجله آئين اسلام مي‏نوشتم. اين انجمن‏ها هر يک به سهم خود با فقر شرايط مادي و مانوس نبودن مردم با چنين اجتماعات و تبليغات، آثار خوبي از خود نشان داد …. مشکل بزرگتري که دين و ملت پس از شهريور 20 با آن مواجه شد، گسترش سريع اصول مارکس و تشکيل حزب توده بود. هميشه هيات حاکمه ايران دچار اين اشتباه [بوده] است که هر عقيده و فکري را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخيص داده‏اند، خواسته‏اند با فشار و زور و زندان و کشتن، از بين برده و يا محدود سازند با آنکه فکر و عقيده را هيچ وقت نمي‏توان با اين طريق از بين برد و به فرض آنکه زير پرده رفت، هر وقت فرصتي بدست آيد با وضع ديگري آشکار مي‏شود».
‏3
‏طالقاني پس از اقامت در تهران با آيت‏الله کمره‏اي حشر و نشر پيدا مي‏کند و اين دو، در راه نشر معارف اسلامي و جلوگيري از خطر سستي عقايد جوانان و گرايش آنان به اصول و انديشه‏هاي مارکسيم همکاري لازم را با يکديگر به عمل مي‏آورند و علاوه بر اين نوع فعاليت‏ها، از فعاليت علمي هيچ گاه غافل نمي‏شد. آقاي کمره‏اي از آن دوران که با آقاي طالقاني مانوس بوده است، چنين مي‏گويد:
‏«ما با هم جلساتي داشتيم و در اين جلسات نهج‏البلاغه را با آقاي طالقاني مجاهد، در مورد نقشه پياده کردن دولت اميرالمؤمنين مورد مطالعه قرار داديم. بخصوص خطبه بيعت‏با اميرالمؤمنين را که خطبه‏اي است انقلابي. درصدد برآمديم دو نفري نهج‏البلاغه را تجزيه کنيم و کتب و کلمات را که مشتملات نهج‏البلاغه است، هر خطبه‏اي را به ضميمه قطعات مناسب آن در يکجا جمع‏آوري کنيم. نهج‏البلاغه بيست و دو کتاب شد، مقدماتي بر آن نوشتيم و در معيت آقاي طالقاني در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاه‏آباد و در مسجد مرحوم حاج سيدمصطفي حجازي من ديکته مي‏کردم و صفحه را تصفح مي‏کردم و قطعات متناسب را تعيين مي‏کردم و آقاي طالقاني يادداشت مي‏کردند. الان دفترچه تجزيه نهج‏البلاغه به خط آقاي طالقاني در کتابخانه من موجود است‏».
‏طالقاني فعاليت علمي، فرهنگي و حتي سياسي خود را با اين پيش فرض آغاز کرد که اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکت‏بخش طرح و نقشه مهندسي اجتماعي اسلام را ارائه ندهند، به طور طبيعي جوانان سرشار از انرژي و فعاليت‏به سمت امثال مارکس، لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. طالقاني نسبت‏به جوانان، ديدي عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان، از هر مکتب و ايدئولوژي‏اي که بودند، با مهرباني و نرم خويي رفتار مي‏کرد به اين دليل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمينه رشد و تعالي و تکامل او بسيار است. بدين سان طالقاني از شهريور 20 به بعد فعاليت‏خويش را بيشتر در جبهه فرهنگي جهت ارائه انديشه و معارف ناب اسلامي قرار داد. به خاطر همين فعاليت‏هاي فرهنگي و اسلامي که از سال‏هاي‏17 – 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود، رژيم رضاخان وي را دستگير و به مدت 50 روز زنداني مي‏کند که در نهايت‏با ضمانت آزاد مي‏گردد.
‏پس از پايان جنگ دوم جهاني (1317 – 1322) و به دنبال شورش کمونيست‏ها و تجزيه‏طلبان در آذربايجان به رهبري پيشه‏وري، طالقاني از سوي علما و مجامع ديني و مذهبي به آن منطقه اعزام مي‏شود و پس از بررسي مسائل و توقف ده روز در آنجا، در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنين مي‏گويد:
‏ 
‏«تجزيه نشدن آذربايجان از ايران چندين علت داشت. ولي از جنبه داخلي مي‏دانيد که مؤثرترين ضربه به تجزيه‏طلبان، بنا به اعتراف رئيس دولت وقت (قوام السلطنه)، فوت مرحوم آيت‏الله ابوالحسن اصفهاني مرجع شيعيان بود. عزاداري ايشان چنان آذربايجان را تکان داد که تجزيه‏طلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتايج اين احساسات جلوگيري کنند و مردم مسلمان آن سرزمين عملا به آنان فهماندند که عميق‏تر و پايدارتر از اين قدرتهاي موقت قدرت ايمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه مي‏کند. لذا پس از برگشت‏به تهران از مشاهدات و مطالعات خود بيش از پيش متوجه شدم که انحرافهاي فکري عده‏اي از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگي براي تماميت و استقلال کشور دارد که ممکن است‏به نابودي و تجزيه آن بکشد و تکليف شرعي خود دانستم که اهتمام بيشتري در تشکيل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن مي‏کوشيدم براي سخنراني، بحث و انتقاد بر محور اصول برهاني خداپرستي و رد و انتقاد بر اصول ماترياليستي و کمونيستي بنمايم. در نتيجه سپاهي از دانشجويان براي بحث و فهم اصول اسلامي و مقايسه آن با اصول مادي تشکيل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هويدا گرديد و بر محور همين فکر و نظر، انجمن اسلامي دانشجويان که در سال 1322 تشکيل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامي) معلمين و اطباء تشکيل گرديد.»
‏3
‏طالقاني تشکيل انجمن‏هاي اسلامي پزشکان، معلمان و دانشجويان دانشگاه‏ها را در دهه 20 که بحراني‏ترين دهه براي رژيم و مخالفان آن بود، با اهداف ذيل تبيين و تحليل مي‏کند:
‏الف) وظيفه کلي و ديني اين بود که جوانان با بحث آزاد، اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماي اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت.
‏ب) وظيفه خاص ديگري که پيش آمده بود، مبارزه‏اي منطقي با اصول ماترياليسم بود که اذهان جوانان و تحصيلکرده‏هاي ما را مي‏رفت فرا گيرد.
‏طالقاني با توجه به اين مقدمات و با آن ديد اسلامي و جهاني خود، احساس تکليف سنگين مي‏کند که اصول اعتقادي، اجتماعي و اقتصادي اسلام را براي مسلمانان داخل و خارج کشور احيا کند. اين وظيفه را نخست نسبت‏به کشور خود احساس مي‏کند که سابقه تاريخي و درخشاني در علم و تحقيق، بخصوص علوم اسلامي دارد. از اين رو، طالقاني علاوه بر فعاليت‏سياسي بيشتر به مسائل فرهنگي و آموزشي توجه داشت و بدين خاطر مسجد هدايت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدايت را نمونه‏اي از مساجد صدر اسلام در مکه و مدينه کرد که در آن مجاهدين و مبارزين گرد هم مي‏آمدند و به شور و مشورت مي‏پرداختند. يکي از نمازگزاران قديمي مسجد هدايت در اين باره چنين مي‏گويد:
‏«از زماني که مسجد هدايت‏به شکل کنوني آن ساخته شد، رفته رفته دانشگاهيان و جوانان تمايل زيادي به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبي که در آنجا به وسيله آيت‏الله طالقاني بيان مي‏شد براي همگان تازگي داشت و ما هيچ کدام مطالب را آنگونه از زبان هيچکس تا آن روز نشنيده بوديم. جذبه و بحث و گيرايي و ملموس بودن صحبت‏ها، جوانان را بيشتر جذب مي‏کرد. شبهاي جمعه از هفتاد و هشتاد کيلومتري تهران مي‏آمدند براي شنيدن صحبت‏هاي آقا.»
‏طالقاني در مسئله نهضت ملي نفت که دو گروه مليون و مذهبيون فعاليت داشتند که در نهايت اين دو گروه به وادي اختلاف کشانده شدند، سعي در متحد کردن آن‏ها داشت و همواره در تلاش بود که جلو تفرقه نيروهاي مبارز عليه رژيم را بگيرد. در اين باره خود ايشان مي‏گويد:
‏«عوامل استبداد داخلي و جاسوسان اطراف اين قدرتها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعفها را يافتند. به فدائيان اسلام گفتند شما بوديد که اين نهضت‏ها را پيش برديد، فدائيان گفتند ما حکومت تامه اسلامي مي‏خواهيم، به آنها مي‏گفتند دکتر مصدق بي دين است، يا به دين توجهي ندارد و خواسته‏هاي شما را نمي‏خواهد انجام دهد، آنها به دکتر مصدق مي‏گفتند فدائيان اسلام جواناني پر شور و تروريست هستند، بايد از آنها بپرهيزيد و من که خود در اين ميان مي‏خواستم بين اين دو تفاهم ايجاد کنم، ديدم نمي‏شود، امروز صحبت مي‏کردم، اما فردا مي‏ديدم که دو باره چهره‏ها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.»
‏5
‏طالقاني بعد از کودتاي 28 مرداد روش جديدي در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به کار جمع‏آوري نيروهاي قديمي اعم از ملي و اسلامي و تشکيل هسته‏هاي جديد مبارزات اسلامي پرداخت و موفق به تشکيل نهضت مقاومت ملي گرديد که تا سال‏1339 فعال بود. در اين دوره عناصر ارزنده‏اي از اين نهضت‏بازداشت‏شدند و از جمله طالقاني به زندان رفت که يک سال به طول انجاميد. طالقاني در اين دوره علاوه بر فعاليت‏سياسي و مذهبي در راستاي نشر فرهنگ اسلامي، در مسير پژوهش‏هاي سياسي‏اش کتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله‏» آيت‏الله نائيني را با مقدمه و پاورقي و توضيحات خود به چاپ مي‏رساند. سپس دست‏به تاليف کتاب «اسلام و مالکيت‏» مي‏زند که در طي يک سال بنا به گفته خود طالقاني دو بار تجديد چاپ مي‏شود.
‏طالقاني براي ايجاد جامعه‏اي به دور از جنگ و خونريزي و داراي امنيت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهايت جهان بشريت، به همفکري و مشورت علما و انديشمندان اسلامي مي‏پرداخت. وي در اين راستا در طول دهه 1330 به همراه عده‏اي از علما در کنگره شعوب المسلمين کراچي شرکت کرد و در کنگره بين‏المللي قدس که همه ساله از نيمه دوم دهه 30 در بيت‏المقدس تشکيل مي‏شد، حضور داشت و در سال 1338 به نمايندگي از آيت‏الله بروجردي براي شرکت در کنگره اسلامي دارالتقريب در قاهره به کشور مصر رفت و پيام آقاي بروجردي را به شيخ شلتوت رئيس الازهر رساند.
‏در سال‏1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي، فعاليت‏هاي طالقاني به اوج خود مي‏رسد و مسجد هدايت‏به ستاد مبارزاتي عليه استبداد و خفقان تبديل مي‏شود. به دنبال اوجگيري اين مبارزات، جلسات مسجد هدايت‏به وسيله عوامل رژيم سرکوب و تعطيل مي‏شود، اما اين جلسات در منزل اشخاص مختلف تشکيل مي‏شود. طالقاني به همراه شهيد مطهري در اين جلسات به تحليل مسائل اجتماعي و افشاي رژيم مي‏پردازند.
‏طالقاني در سال 1340 در تشکيل نهضت آزادي مشارکت نموده و در همان سال به زندان مي‏افتد. وي در باره انگيزه‏ها و اهداف پيوستن خود به اعضاي مؤسس نهضت آزادي چنين مي‏گويد:
‏«ايمان و خلوص نيت و استقلال فکري و اصالت‏خانوادگي که مؤسسين آن داشتند، با اخصي از علما و روحانيون که در اين مورد صاحب‏نظرند و تشخيص تکليف ديني و استعانت و استخاره از قرآن کريم عضويت آن را در هيات مؤسس اوليه پذيرفتم، با توجه به گرفتاريهاي ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسؤوليت‏برايم دشوار بود … تنها مسؤوليتي که در اين جمعيت‏به عهده گرفته‏ام، همان راهنمائي به اصول و احکام عاليه اسلام است که جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن کردن افراد و جوانان و جوابگويي مسائل مطروحه در اين حدود»
‏دولت ايران در سال 1341 لايحه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي رامطرح مي‏کند که مورد مخالفت علما و مراجع تقليد ايران قرار مي‏گيرد و هر کدام از آن‏ها با تلگراف‏هاي جداگانه‏اي به شاه خواستار عدم تصويب اين لايحه در مجلس شوراي ملي مي‏شوند. طالقاني نيز در زمره علماي مخالف بوده است. در نهايت رژيم مجبور به عقب‏نشيني مي‏شود و رسما اعلام مي‏کند که از تصويب اين لايحه صرف‏نظر کرده است. اما در بهمن 1341 رژيم ترفند ديگري به کار مي‏گيرد و آن، اصول و لوايح شش گانه‏اي بود که از سوي شاه به مردم عرضه مي‏شود تا آنان در باره لوايح به صورت رفراندوم اظهار نظر کنند. روحانيون، علما و مراجع اين بار نيز مخالفت مي‏کنند و طالقاني نيز که به اتفاق ديگر روحانيون و سران نهضت آزادي با اين مسئله مخالفت نموده بود راهي زندان قزل قلعه مي‏شود. وي در اين باره مي‏گويد:
‏«روز سوم بهمن ماه 1341 مامورين سازمان امنيت‏بدون اجازه و تشريفات قانوني وارد خانه من شدند و مرا، با حال کسالت و بيماري به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهي و به چه جرمي؟! و به استناد به کدام يک از موارد قوانين اساسي و حقوق بشري، هنوز نمي‏دانم … مقارن با زنداني کردن من عده زيادي از علما از پيرمرد نود ساله تا جوان‏ها از سران جبهه ملي و نهضت آزادي ايران تا کاسب و کارگر و بازاري و دانشجو را در تهران و شهرستان‏ها به زندان کشيدند. به چه بهانه؟! به اين بهانه که روز ششم بهمن قرار است‏شش ماده مصوبه در معرض تصويب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! راي موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب راي بوديم و نه خود و هيچ مرجع صلاحيتدار و نه ملت ما را از مهجورين در اظهار نظر نشناخته، چرا بايد زنداني شويم و از دادن راي و اظهارنظر محروم باشيم … با آنکه علما طبق نص صريح اصل دوم متمم قانون اساسي نسبت‏به هر طرحي از جنبه اسلامي حق نظر و قبول يا رد آن را دارند … پس از آنکه به زندانم کشيدند به حسب معمول و براي پرونده سازي و صورت قانوني درست کردن، اشخاصي که آماده براي بازجوئي و ساختن پرونده هستند و براي همين کار پرورش يافته‏اند، در تاريخ‏9/11/1341 مشغول بازجوئي شدند، محور سؤالات در باره شش ماده بود.»

 

دانلود فایل