ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان

دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 100 کیلو بایت
تعداد صفحات 45
برای فایل روی دکمه زیر کلیک کنید
دریافت فایل

توضیحات :

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان در 45 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

بخشی از متن :

– اهل حدیث

در معرفى اهل حدیث مى‌توان گفت آنان كسانى هستند كه در اصول و فروع دین به ظواهر آیات و احادیث پیامبر(6) عمل مى‌كنند و از به‌كارگیرى عقل و تحلیل‌هاى عقلانى در زمینۀ مسائل اعتقادى و معارف دینى به شدت پرهیز مى‌كنند. اصل و معیار براى آنان سنت پیامبر است اعم از این كه موافق عقل باشد یا مخالف.[1]

البته اهل حدیث از مخالفان متکلمان به شمار می روند و علت اینکه در این پایان نامه درباره دیدگاه های اعتقادی آنان بحث شده است این است که عده ایی از آنان دارای کتاب های اعتقادی هستند و یا اینکه روایت های بسیاری درباره دیدگاه اعتقادی خود در کتبشان موجود است لذا در این جا از عالمان اهل حدیث سیستان بحث می کنیم؛ در سیستان نیز تفکر اهل حدیث در قرن دوم حضور داشته است که بارزترین افراد آن عبارتند از:

الف) عمروبن قیس الملائی

وی استاد سفیان ثوری- بوده، و سفیان نیز ارادت خاصی به این استاد داشته است؛ عمرو بن قیس اواخر عمرش را در سیستان زیسته است و در آنجا وفات نموده است[2] سفیان ثوری خود از بزرگان اهل حدیث بوده است، از سوی دیگر سفیان، خودش از شاگردان بزرگ عمرو بن قیس بوده است به گونه ایی که سفیان در وصف استادش چنین می گوید: «او – عمرو بن قیس- کسی است که مرا ادب و قرآن و فرائض آموخت»؛[3] و هر وقت سفیان از این استادش یاد می کرد درباره وی می گفت« حسبك به شیخاً»[4] این خود قرائنی است که وی مکتب فکری اهل حدیث را از خردسالیش تا بزرگسالی از استادش آموخته است.

ب) عمروبن عمارة

در سال 199(ه ق) یکی از شاگردان سفیان ثوری به نام عمروبن عمارة انصاری وارد سیستان شده و به گزارش نویسنده کتاب تاریخ سیستان، وی مذهب سفیان ثوری که از اهل حدیث بوده را در سیستان گسترش داد.[5] و به جهت اینکه با ورود این شخصیت به سیستان، تفکر اهل حدیث در این منطقه آغاز شده است؛ لذا آرای کلامی سفیان ثوری را به خاطر ورود تفکراتش به این دیار، در اینجا بررسی می کنیم.

آرای کلامی سفیان

اهل سنت، سفیان ثوری را یکی از بزرگترین افراد اهل حدیث و سلف می دانند؛[6] چنانکه شهرستانى از مالك بن انس(متوفّاى 179 هق)،سفیان ثورى(متوفّاى 161 هق)،احمد بن حنبل (متوفّاى 241 ه ق) و داود بن على اصفهانى(متوفّاى 270 قق) به عنوان سلف یادكرده است؛[7] لذا مبانی کلامی سفیان همان مبانی اهل حدیث است.

  1. وی معتقد بود که قرآن کلام الهی و قدیم است و کسی که قرآن را مخلوق بداند کافر شده است.[8]
  2. ایمان همان قول به همراه عمل و نیت است و به کسی مومن می گویند که قول و عمل و.نیت او موافق سنت باشد؛ بخلاف مرجئه که ایمان را قول بدون عمل می دانند و همچنین معتقد بود که ایمان قابل کمی و زیادی است.[9]
  3. وی معتقد به قدر بود و اینکه خیر و شر و خوبی و بدی همه از جانب خداوند است.[10]
  4. وی همه امور را از جانب خدا می دانست به گونه ایی که افکارش مانند جبری مسلکان است؛ چنانکه خود سفیان برای اثبات ادعایش این آیات را ارائه می کرد(وَمَا تَشَاؤُونَ إِلا أَنْ یَشَاءَ الله)؛ (إِنْ هِیَ إِلا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ)؛ (الحَمْدُ الله الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَ‍هْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا الله)؛ (رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی).[11]
  5. وی حضرت علی(علیه السلام) را خلیفه سوم و مقدم بر عثمان می دانست.[12]
  6. او قائل به کفر جهمیه و قدریه و مرجئه بود.[13]
  7. سفیان فضائل امیرالمومنین را ذکر نمی کرد و با شیعیان رابطه خوبی نداشت «عَنْ سُفْیَانَ، قَالَ: تَرَكَتْنِی الرَّوَافِضُ و َأَنَا أَبغُضُ أَنْ أَذْكُر َفَضَائِل َعَلِیٍّ»؛« شیعیان مرا ترک کردند و من بغض می ورزم که فضایل امام علی(7) را ذکر کنم»[14]؛ البته سفیان در ابتدا اینگونه نبود بلکه هنگاهی که در کوفه زندگی می کرد حضرت علی (7) را افضل از ابوبکر و عمر می دانست ولی زمانی که به بصره رفت از اعتقادش بازگشت.[15]

محمدبن اسحاق الندیم نویسنده كتاب الفهرست معتقد است که سفیان ثوری زیدی مذهب بوده است.[16]

اما این ادعا واقعیت خارجی ندارد؛ زیرا مبنای کلامی سفیان ثوری با زیدی ها متفاوت است؛ بدین گونه که اولاً: سفیان اهل حدیث بوده و برای تعقل در آیات و روایات جایگاه خاصی قائل نبوده است[17] در حالیکه زیدی ها عقل گرا بوده اند[18]؛ ثانیاً زیدی ها حضرت علی-علیه السلام- را خلیفه بلافصل رسول خدا (6) می دانند؛[19]در حالیکه سفیان ثوری، آن حضرت را خلیفه سوم می داند.[20] به هر حال عمرو بن عمارة با تفکرات سفیان ثوری وارد سیستان شد و تفکرات اهل حدیث را در این دیار گسترش داد.[21]

ج) زافربن سلیمان الایادی

وی اصالتاً قوهستانی بوده، ولی چون در قرن دوم قاضی سیستان بوده است؛ [22]درباره او سخن می گوییم. وی یکی از اصحاب امام صادق(7) بوده و البته شاگردی مالک بن انس را نیز کرده است.[23]


[1] . سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احكامه فى علم الدرایه، ناشر: موسسة النشر الاسلامی، سال 1383 ه ش، ص  ١٩٣

[2]. خطیب البغدادی، أبو بكر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: دار الغرب الإسلامی – محل نشر، بیروت، 1422هـ – ، ج12، ص161-164

[3] . جوزی، جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی، صفة الصفوة، محقق: أحمد بن علی، ناشر: دار الحدیث، القاهرة، مصر، 1421هـ، ج3، ص125

[4] . غیتابى الحنفى، أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین العینى، مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل، 1427 هـ – 2006 م ، ج 2، ص403

[5]. ملک الشعراء بهار، پیشین، ص186

[6]سلف در لغت به معنى متقدم و سابق است. و در اصطلاح علماى كلام و ملل و نحل بر صحابه و تابعین و نیز تابعین تابعین اطلاق مى شود،بلكه به علماى اسلامى در سه قرن نخست هجرى سلف گفته مى شود. وگاهى از نخستین تابعیان به سلف صالح تعبیرمىشود(ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب كلامی، ناشر: زلال کوثر، سال نشر 1389 ه ش، .ص3)

[7]. شهرستانی، پیشین، ج1، ص205

[8]. كائی، أبو القاسم هبة الله بن الحسن بن منصور الطبری الرازی اللالكائی، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، تحقیق: أحمد بن سعد بن حمدان الغامدی، الناشر: دار طیبة – السعودیة، 1423هـ، ج1، ص 170

[9]. همان

[10]. همان

[11]. همان

[12]. ذهبی، پیشین، ج7، ص252

[13]. ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ناشر: السعادة – بجوار محافظة مصر، 1394هـ – 1974م، ج7، ص28 و29

[14]. ذهبی، پیشین، ج7، ص253

[15]. ابونعیم اصفهانی، پیشین، ج7، ص31

[16]. طوسى، محمد بن حسن، فهرست كتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول،

‏ محقق/ مصحح: طباطبائى، عبدالعزیز، چاپ اول، ناشر: مكتبة المحقق الطباطبائی‏، مكان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1420 ق‏ ، ج1، ص222

[17]. شهرستانی، پیشین، ج1، ص205

[18]. مشکور، محمد جواد، پیشین، ص 218

[19]. قاسم بن إبراهیم الرسی، الكامل المنیر فی إثبات ولایة أمیر المؤمنین (ع)، بی جا، بی تا، (علیه السلام)، جزء دوم، ص72-76

[20]. ذهبی، پیشین، ج7، ص252

[21]. ملک الشعراء بهار،پیشین، ص186

[22]. خطیب البغدادی، پیشین، ج8، ص495

[23]. امین، سیدمحسن، پیشین، ج‏7،ص 41؛ خطیب البغدادی، پیشین، رقم 2932